خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Friday, July 20, 2012

میراسماعیل جباری نژاد بی قراران گل

.لطفا در غزل زیر « موسا » را موسی بخوانید تا وزن شعر
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن » نشکند
با سپاس
آری
به آن بهار سبز قـبا که روزی از ورای برف و
بوران زمستان وطن سبز در سبزو رنگ در رنگ
ودر شکوفه بارانی از عـشق در کوه ها و دشت ها
و در جای جای ایران زمین به عـزا نشسته مان
جلوه گر خواهد شد تا عــطر دلـچسب زندگی ، عــشـق
و آزادی را در دل های « بی قـراران گـل » جاری سازد
***************************

* بی قـراران گل *

ا ی خوشا دلشده گان گل به گلستان آ یـد
خوش نوا بلبل بی تا ب به بستا ن آ یـد

هـودج سبز چمن پر شود از لاله سرخ
بر سر سوسن و گل مرغ خوش الحان آیـد

شاپرک بوسه زند برلب بابونه ناز
صف به صف سنبل خوش عطربه دامان آیـد

نسترن خیمه زند بر دل سر سبز چمن
بر سرِ دشت عـطش نم نم باران آ یـد

رود ها پر شود ازسـمفـونی دلکش آب
بر سرِ کوه و دمن لاله فـراوان آ یـد

رقص گل ، ساز صبا، قهقهه چشمه نوش
جشن عشق است که بر صحن بهاران آ یـد

یا سمن قـد کشد از سینه پهناور دشت
نغمه از حنجره ی مرغ غـزل خوان آ یـد

همره سوسن گل بلبل شیدای چمن
خوش نوا ، هلهله کن باز به بستان آ یـد

نقـد جان را به کف آرید وبه بازار آ ئـیـد
مژده قاصدک این است که جانان آیـد

بت فـرعـون زمان را همه آتش به زنید
که از فـراسوی زمان موسی عـمران آ یـد

با تو ای موسی من ای گل امیــد وطن
ظلم فـرعـونی اعـصا ر به پایان آ یـد

لـب تیغ تو زند بوسه به پیشانی شب
تا که ارابه خورشید فـروزان آ یـد

لب شمشیر تو بوسد رخ هر ا بـر سیاه
بر سر خرمن گل ابر چـه گریان آ یـد

غـزل نو بگو « اُدلی » که به فـردای وطن
گل آزادی ما باز خوش ا لـوان آیـد

* میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی

*****

miresmaeil jabarinejad بی قراران دریا


آری
 به آن دریای مواج خـروشان که روزی با بال های مخملین
ابر و با آذرخشی از عــشق در کویرستان وطن با دانه های
بلـورین و زلال باران فـرود خواهد آمـد تا کویرستان ایران
زمین به عـزا نشسته مان را از آذربایجان تا بلوچستان و
از خراسان تا آبادان گل باران نماید و سر زمین
دل ها ی عـطش آ گین « بی قـرار ان دریا » را سیراب سازد

* لطفا «موسا » را « موسی » به خوانید تا وزن شعر نشکند*
با سپاس
* بی قـراران دریا *
قا صدی از سفـر عــشـق خوش آوا آیـد
که فـلـق نور فشان از پی یـلـدا آ یـد

نور باران به شود سینه سینائی عــشـق
آن زمان موسی ما با یـد بیضا آ یـد

نعره در نعره فکن گریه کن ای ابر بهار
که کران تا به کران لاله به صحرا آ یـد

بـشکـفـد زنبق نو از تپش نبض زمین
فـصل عـریان زمان باز گل آرا آ یـد

چشـمه فـواره زند بر صف آرایش گل
بر سرِ سوسن نو مرغ خوش آوا آ یـد

به گل آذین بشود صحن حریرین چمن
از رگ بطن زمین چـشمه به غوغا آ یـد

نکـهت عــشـق به پیچد به گلستان وطن
و از صبا نکهت جان بخش مسیحا آ یـد

بر لب دشت عـطش بوسه باران به زند
بر صف لاله نو بلبل شـیـد ا آ یـد

ای کویر عـطش ای قامت تفتیده خـلق
سینـه ی سوخته بگشا ی که دریا آ یـد

به چه آ واره این دشت بلا ئی مجنون
حجله آ ذ ین بکن ای قـیس که لیلا آ یـد

به تما شا ی تو ای میر تما شا گه عــشـق
ز سـر ا پــر ده ا فـلا ک ثــر یا آ یــد

نغمه خوش بـزن ای « اُدلی » اقـلـیم ادب
که به بستان وطن آن گل رعـنا آ یــد

اُ د لی = به معنی آ تشین در زبان  آ ذری
میـراسما عـیـل جبـا ری نژاد
م - اُدلی
******

miresmail jabarinejad بیعت با عشق


* بیعت با عــشــق *
* شانه اول = دوش ، شانه
* شانه دوم= وسیله آرایش مو


نشسته زلف حریرین خون به شا نه عشق
بیا، بیا و بیآ را تو هم به شا نه عشق

ز شاخسا رخیا لم گل غزل چو دمید
نوا ی صولت خون ریخت در ترا نه عشق

نها ل زندگی ار چه در این خزا ن پژمرد
به شا خه شا خه دل رُسته صد جوا نه عشق

بها ر عشق نگر در فضا ی سمی فصل
که عطر حا د ثه خیزد ز رازیا نه عشق

به پتک خون بت تن بشکن ای بشا رت صبح
به اوج عرش فکن با نگ جاودا نه عشق

قبا ی عشق به تن کن در این زمانه سرخ
بزن به خرمن شب باورا ن زبا نه عشق

فرود خنجر نوری به فرق قیری شب
فروغ عصمت خورشید ی از کرا نه عشق

چه حسرتی که کهن شد بسا ط کهنه شراب
می ِ وفا زده ام در شرا بخا نه عشق

تما م دولت جان ریختی به کیسه خاک
که دولت ابدی گیری از خزا نه عشق

به یا د سرخ تو ای خفته در جلا لت خا ک
به دامنم فکنم لعل دانه دا نه عشق

به سطح خا ک نگر خواهی ارعلامت عشق
ز چهر سرخ شقا یق بخوا ن نشا نه عشق

زبا ن کلک تو « ادلی » همیشه گویا با د
ز با غ شعر تو خیزد گل یگا نه عشق

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
*****

miresmaeil jabarinezhad ارابه ران نور *


* ارابه ران نـو ر *

***
تاب گیسوی غـزل تا در زبان پیچیـده ای
کهکشانی از فغان در بیکران پیچیـده ای

قاصد خوش گام نوری از سماوات بلور
بار صد خورشید را بر دوش جان پیچیده ای

جـلوه طور تجلائی که بر سینای عــشـق
مخملین لباده ی رنگین کمان پیچیده ای

بر نما ی پر سکوت دشت های تشنه لب
آذرخـشی در دل ابر گران پیچیده ای

رانی از اوج فـلـق ارابـه خورشید را
آتشی در خـرمن هفت آسمان پیچیده ای

از کران تا بیکران افکنده ای گلبانگ عــشـق
نغمه ی آ زادگی در کهکشان پیچیده ای

شاعـر آزاده ای با شعـر خونین قـیا م
لرزه بر انـدام خونخوار زمان پیچیده ای

داده « اُدلی » عـطر نو بر باغ سبز شعـر تو
معنی عــشـقی که در اوج بیان پیچیده ای
****
* میراسماعـیل جباری نژاد
م - ادلی

miresmaeil jabarinejad سینه سرخان مهاجر *

به کبوتران سپید خونین بال و آن سینه سرخان مبارز
«روحشان شا د و يا د شان در برگ برگ تاريخ مبارزات مردم ايران زمين جاودانه باد»

*** سـيـنه سرخا ن مـها جر ***

ای که شيوا شعر خون پيجيده در آوازتا ن
نـغمه ی آزادگی در تـا ر تـا ر سا ز تا ن

خنـجـر خون از نيـام جان جان بـر می کشيد
سيـنه ی گلگونتا ن گل آيت اعـجا ز تا ن

خونتا ن چون توسنی تکـتـا ز جولانگاه عـشق
نعـش دشمن زير پا ی توسن تکتـا زتا ن

در حريم عا شقـی سيمرغ خون سرخ تا ن
پـر گشود از اوج اوج قا ف ايمان سا زتا ن

در پگا هی نقـره گون با تيـر آتشـبـا ر خصم
گل بـزک شد با گل خون قامت گلـنـا زتا ن

شعله شعـله لاله مشعـل دار شد در خا کـتا ن
ای غـريب افـتـاده گا ن آلاله ها دمـسـا زتا ن

راز ها در سينه صد چا کتا ن شد گر به خاک
گــفـتگو با گـل کنيــد آلاله ها هـمـرا ز تا ن

روح تا ن با بال نور از تيـره مرز تن گذشت
خوش بود از خاکدان تا بـی کرا ن پـروازتا ن

کلک ( ادلی ) می نويسد روی برگ روزگا ر
خوش ترين آهنگ حـق در پـرده ی شـهـنا زتا ن
***
ميراسماعيل جباری نژاد
م ـ ادلی

miresmaeil jabarinezhad فریاد آن سوی دیوار *

* فریاد   آن سوی دیوار *


به کبوتران سپید خونین بال که در قتل گاه های ستمگر ان زمان حلق آویز ویا سینه بر آماج گلـوله ها سـپـر کردند تا با خون
پاک شان گل های سـپـیـد آزادی را در کویرستان وطن آبـیـا ری کنند
روح شان شاد و یادشان در برگ برگ تاریخ مبارزات مردم ایران زمین جاودانه باد

*   فریاد  آن سوی دیوار *

بیا که کوکب تابان به ساز خون رقصید
نگر به ما تم او کهکشان که چون رقصید

ز داربست وفا چون ستاره ای آویخت
به پیشگاه سپیده چه واژگون رقصید

طلا یه دار فلق زد کما نچه خورشید
عـد وی دون وطن در شب قـرون رقصید

ز قتلگاه شیاطین صدای تیری خاست
به حول حجله عاشق عـروس خون رقصید

ستون عشق چنان زد در این خراب آباد
که بر صلابت آن چرخ بی ستون رقصید

ز بیکرانه گردون چگونه بگـذشتی
که تار و پود فلک در تب جنون رقصید

عـروج سرخ تو را مه به جشنواره گرفت
عـروس خوشه پروین ز خود برون رقـصید

نوشت کلک تو « ادلی » به بیت بیت غـزل
که در مدار وفا او سـتـا ره گون رقصـیـد

کلک= قلم
اُدلی = آتشین در زبان آذری
میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی

miresmaeil jabarinejad سرود جنگل

* سرود جنگل *

با واژه ی آزادی لب را به گشا جنگل
فریاد قیام افکن در طاق فضا جنگل

بستند دو صد زنجیر بر گردن آزادی
شیپور رهائی را آور به صدا جنگل

در حسرت آزادی دل ها به عذاب آمد
چون رود روان گشته خون از مژه ها جنگل

عاشق چو فرهادم شیرین من آزادی
از چنگ ددان بستان شیرین مرا جنگل

این قافله ی غافل در خواب قرون مانده
گیتار تکامل را آور به نوا جنگل

در وسعت خاموشی آتش ز تو جان گیرد
زآن آتش تو خیزد خورشید وفا جنگل

انفاس تو سرشار از انفاس مسیحائی
گلبانگ وطن گیرت فریاد رسا جنگل

با غرش شیرانت این زوزه گرگان را
در صحنه گلشن ها خاموش نما جنگل

سر سبزی سیمایت رنگی ابدی دارد
چون خضر مگر خوردی از آب بقا جنگل ؟

تو روح بهارانی ، من نعش کویرستان
از ظلم رهایم ده واز درد جدا جنگل

ادلی زده گر آتش بر خرمن ظلمت ها
در مشعل دل دارد چون نور خدا جنگل

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
****

مشعلداران جنگل * میراسماعیل جباری نژاد


٭٭ مشعـلـداران جنـــــــگل ٭٭

بـخوان اي مرغ توفان نغـمه خونـبــار جنــگل را
به نـقـل خون بـيارايـم همه تالار جنــگل را

به گلـبانـگي بيا بشكن سكوت مبـهم جنــگل
خروشان كن قــيـام سـرخ مشــعــلـدار جنگــل را

بيابان تـشنه لب سوز عطش در دشت ها جاريست
بيا و بر سكوت دشت خوان دادار جنگل را

سرودي نو در افكن در فضاي دلكش جنـگل
به خفاشان خون آشام ده هـشد ار جنگــل را

قيامت قامت عشقـي به دوشت بار آزادي
بيا آغـاز كن با طـبل خون پيـكا ر جنگل را

سر ابـر گران شمشير تـيـز آذرخشي باش
به شبنم هاي عشـق آرا همه رخسار جنــگــل را

سرود سبـز جنگــل تا به دشتستان نپيچيدم
بدان اي دون نخواهم داد پايان كا ر جنگــل را

خموشي در شرار عشق ( ادلي ) تو نخواهی ديد
 ز دار ار هم بیاویزی سر  ِ سـردار جـنگل را

ميراسماعيل جباري نژاد
م ـ ادلي

****

miresmaeil jabarinezhad سمند عشق *

* سمند عشق *

سمند عشق تازد میر میدا ن تا چه پیش آ ید
کند جولان گری در قلب جولا ن تا چه پیش آید

بیا با ن تشنه لب دریا تهی از غرش امواج
بکن ای ابربارا ن زای توفان تا چه پیش آ ید

به گلبانگی قیامی کن به هم زن خواب دریا را
طنین انداز در صحرای سوزا ن تا چه پیش اید

سکوت دشت را بشکن تو با فریا د تندر ها
ببار ای ابر گوهر بار بارا ن تا چه پیش آید

بخوان شعر شکفتن تا چو مشعل شعله ور گردند
شقا یق های عا شق در بیا با ن تا چه پیش آ ید

شقا یق مظهر عشق است و پیک سرخ پیروزی
به پا س حر متش خیزید یا را ن تا چه پیش آ ید

هزارا ن زاغ در با غ شقا یق فتنه انگیزند
نوائی ساز کن ای مرغ خوش خوان تا چه پیش آ ید

امیدی هست بس ، در شوره زار نا امیدی، کار
گل امید را در دشت حرما ن تا چه پیش آ ید

سمند عشق را زین کن به تن شولا ی ایما ن پوش
بیا آ هنگ میدا ن کن خروشا ن تا چه پیش آ ید

سوارا ، تک سواری کن به قلب عرصه بید اد
تجلی ده خروش خشم توفا ن تا چه پیش آید

گذشت از برج کیوا ن داد درد آلود انسان ها
برس بر داد ای دادار دورا ن تا چه پیش آ ید

فروغی خوش نمی تا بد در این ظلمت سرا ای دل
برا ن ارا به ی خورشید رخشا ن تا چه پیش آ ید

غما ...، زنبیل شب خا لیست ازقندیل کوکب ها
به تا ب ای مهر عا لمتا ب تا با ن تا چه پیش آ ید

نوشت ( ادلی ) به برگ دفتر دل شعر آزادی
به خون پا ک سردارا ن ایرا ن تا چه پیش آ ید

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

*****

miresmaeil jabarinezhad سرداران سربدار *

* سرداران سر به دار *

محفل جانان جان را جا ن نثاری ديگر است
داغ باغ لاله ها را داغـداری ديگر است

گر زمين نورانی است از شعشع خورشيد خون
بر سر ِ دار وفا چون سر بداری ديگر است

با سمند خون شده تکتاز جولانگاه عشق
عرصه سرخ زمان را تکسواری د يگر است

عطرسرخ حادثه می خيزد از پيغا م گل
اين گل گلزار عشق از نو بهاری ديگر است

باورم نآيد که باشد از تبار خاکيان
این یل ِ آزاده از خونين تباری ديگر است

نهضت آتشفشان و خشم آتشبار کوه
داغ اين آتشفشان از انفجاری ديگر است

سربداران صف به صف درانتظار دار عشق
کی چنين بوده است ياران روزگاری ديگر است

شهرياری گر برفت ازشهر ياران باک نيست
شهر ياران غزل را شهرياری ديگر است

سر زدار آویز کن «اُدلی» توهم سردار باش
سر بداران زمان را افتخاری ديگر است

میراسماعـیل جباری نژاد
م -ادلی

mirsmaeil jabarinezhadدختر شایسته خلق *


غـز لی برای ندا آقا سلطان *

*  با « ندا » ی آزادی *

 د خــتـــــر شا یـسـتـه خـلـق


بوی خون می دهـد این جوی خیابان شما
شده فـریاد و فغان خوی خیابا ن شما

خیـز صد حادثه در صحنه چوگان قـیا م
توپ خون گل زده در گوی خیابان شما

موج در موج زند بحر خروشان یلان
همه فـریاد زنان روی خیابان شما

بوده قربان وطن جان هزار اسماعـیل
در منای سرِ هر کوی خیابان شما

جاری انـد ر ره این خاک ستم دیده ما
خون هر عاشقی از جوی خیابان شما

خـیـزد از زمزمه نهضت خونین شما
زمزم عــشق به مینوی خیابان شما

این اسیران قـفـس تشنه آزادی خلق
چشم دل دوخته بر سـوی خیابا ن شما

دیدی آن ناز « ندا » دختر شایسته خلق
چه گلی کاشت سر جوی خیابان شما

وه چه آزاده زنی بود که با شانه خون
همه آراسته گیسوی خیابان شما

وه چه خوش نقـش به زد نقـشه آزادی خلق
قـلـم خون « نـدا » روی خیابا ن شما

بام در بام کشد تا به بلـنـد ای فلک
با نگ تکبیر ز هر کوی خیابان شما

رفـته تا اوج فـلک غـرش تکبیـر شما
تا شود یکه سخن گوی خیابان شما

زده در وسعت این میهن یل پرور ما
داد آزادگی از هـو ی خیابان شما

می دهد مژده آزادی این خلق عـظیم
غـز ل اُدلی من روی خیابا ن شما

* میـر اسما عـیـل جباری نژاد
م - ادلی

******

miresmaeil jabarinezhad افتخارلی توءپراقئم *

این شعر نخستین شعری است که به زبان شیرین آذری سروده ام
 ، نخست در سال 1358 در مجله آذری زبان اولکر و سپس در نشریا تی چون - روزنامه فـروغ آزادی در تبریز و مجله جوانان با ترجمه فارسی و در کتاب « ادبیات اوجاقی » جلد اول به همت استاد یحیی شیدا سر دبیر روزنامه فروغ آزادی « انتشارات نوبل » که شامل بیوگرافی شاعران معاصر آذربایجان ( البته با سانسور و هم چنین در کتاب شاعران معاصر آذربایجان به تالیف محمد دیهیم و در مجموعه شعری که خودم در سال 1361 چاپ و منتشر کردم ونیزدر چندین نشریه دیگر....

* آنایوردوم تبریز *

آنا یوردوم شانلی وطن تبریزیم
قـئلینج کیمی ظولمی کئسن تـبــریزیم

ایگیت لرین جان وئروبدور یولونــد دا
قان وئروبـدور قان توء کو ء بـدور یو لو نـد ا

ستارخانلار * با قـر خانـلار دوغموسان
ظا لئـم لری ائل اوء با دان قـوء غـموسان

ظلمه قارشی انـقلاب لار سالار سان
بوء یوک بوء یوک ا فتخا ر لار آ لار سان

بیزیـم وطن اسلان لارین یوردوءدو
شیرین سوءزلوء انسان لارین یوردو

شا نـلی وطن ای قـهرمان تـبــریـزیـم
یئـر اوءزو نه شهرت سالان تـبریزیم

بهمن آئی ا لـلـی آ لــتــی ا یـلیـنـد ه
آ د ئن قا لدی دوء نیا لارین دیـلـینـده

حـق با یـداقـئـن هر بیر یا نا وئـرارسان
ا سـتـبـداد ئن ریشه لرین قـئـرارسان

شا نلی وطن ای قهرمان یوردوموز
اوجا داغـئلی آذربایجان یوردو موز

« بابک » کیمی مـرد اوء غـول لار دوءغوبسان
دوءشمان لارین بوء رونـلا رین اوء غـو بسان

« صمـد » کیمی حـق سئولین دوء غـو بسان
آ راز نـئدن اوءز اوءغـئلـو بوء غـو بسان

آراز «صمد » حق سازینی چا لئر دیر
خلق ائچئندن قیامت لر سا لئر دیر

گوءی دوک نئجه حق سازی نی اوءخودو
قـئرخ تـئلن بیر بیرینه توء خود دو

یا خشی - پئیسی بیر بیر دن آ یر د ی
یا خشی لاری خلق لر ه سایر دی

شا نـلی وطن ای قـهرمان توء پراقی
اسلا ن دوء غان آذر بایجان توء پراقـی

حنیف کیمی اسلان لارین یوءردوء سان
موسی کیمی اوءغلا ن لارین یوء ر دوء سان

حیران ا ئـد ر قـوء ری گوء لئن قازلاری
لاله یا نا ن چوء لئرینن یاز لاری

قا را سا چلئو قـئز لارینن نازلاری
عا شئـق لارین هنر دوء غان سازلاری

« ا د لی » سوء یله تـبـریـز ا یگیت قارلارسان
دوء شما ن لاری وای گوء نـلره سالارسان

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
*****

miresmaeil jabarinezhadحیدر بابادان شهریارا *

* عکس = خانه استاد شهریار 1365 میراسماعیل نشسته سمت راست
******************

* حیدر بابا نام کوهی است که استاد شهریار دوران کودکی خود را در دامنه آن سپری کرده است

هنگامی که دست بی رحم روزگار او را از زادگاه خویش جدا می کند در آن هجران تلخ ، شیرینی های
دوران کودکی را با خامه اشک هایش در شاهکار ماندنی « حیدربابایه سلام » به تصویر می کشد » چندی از شاعران آذربایجان نیزبا زبان حیدر بابا « کوه » و در همین قالب قطعاتی در پاسخ به شهریار سروده اند

* حـیـد ر بابا دان شهریارا *

عنوان »  شهریاردان از استاد شهریار ، و عنوان «پاسخ » از بنده « ادلی » می باشد
در ضمن این قطعات * پاسخ *که از زبان حیدر بابا به استاد شهریار سروده ام قبلا در نشریاتی چون

1 - مجله جوانان و اطلاعات هفتگی درایران با ترجمه به فارسی
2 - مجله فارسی و آذری زبان وارلیق در تهران
3 - روزنامه فروغ آزادی در تبریز

4 - تذکره و بیوگرافی شاعران معاصر آذربایجان « ادبیات اوجاغی قسمت شاعران تبریز ( جلد اول ) به تالیف استاد یحیی شیدا سر دبیر ( وقت )روزنامه فروغ آزادی

بیوگرافی شاعران معاصر آذربایجان تالیف محمد دیهیم
مجموعه شعر « جرقه ای درنهایت شب » که در سال 1361 در تبریز منتشر کردم « چاپ صفا »

و چند نشریه دیگر ..........

یک قطعه در وصف کوه حیدر بابا
از میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
********
شانلی اوجا آذربایجان داغئیام
دوءنیا لارا شهرت سالان داغئیام
«قیش قورشاق» ئن آدی قالان داغئیام
شیرین سوءزولو شهریار لار دوءغموشام
ظالم لرین بورون لارین اوءغموشام

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
قطعات زیر نیز با عنوان * پاسخ * سروده های بنده از زبان کوه حیدر بابا به شهریار است که امید است به پذیرید

****
* شهریاردان *

حیدربابا ائلدریم لار شاخاندا
سئللر سولار شاقئلدروب آ خاندا
قئز لار اونا صف باغلیوب باخاندا
سلام اولسون شوکتوزه ایلوزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلوزه

* پاسخ *

قانادلاریم بولود یولون با غلییار
بولودلاریم ظولوم ظولوم آغلییار
نیسگیل لرین اوره گیمی داغلییار
چشمه لریم - بولاق لاریم داشارلار
سئللر گلیب چایلاریمدان آشارلار

* شهریاردان *

بیر اوچاردیم بو چئرپئنان یئلینن
باغلاشاردیم داغدان آشان سئلنن
آغلاشاردیم اوء زاق دوشن ائلنن
بیر گوءریدیم آیریلئقی کیم سالوب
ئولکه میزده کیم قئریلوب کیم قالوب

* پا سخ *

یاز گلئیدی بیر دسته گوئل ده رئیدیم
آیاق آچوپ خدمتیوه گلئیدیم
گوئل لریمی اطاق وا سر ئیدیم
بیر گوئریدیم قاپون ندن باغلیدیر
ائل لری نین اورک لری داغلیدیر

* شهریار دان *

حیدربابا قئوری گوئلئن قازلاری
گدیکلرون سازاخ چالان سازلاری
کد کشونین پائیز لاری - یاز لاری
بیر سینما پرده سی دیر گوءزیمده
تک اوتوروب سئیر ائدرم اوزم ده

* پاسخ *

یاز باشئندا گوءلر آچار با غـئمدا
کهلیک اوچار گوءل چئچک لی داغـئمدا
مارال گزر سوءلومدا هم ساغئم دا
سوری -سوری قازلار اوءزر گوئلومده
چـئراق کیمی لاله یانار چوءلومده

* شهریاردان *

حیدربابا کهلیک لرون اوچاندا
کوءل دیبی دن دوشان قالخوب قاچاندا
باغچالارون چئچکلنوب آ چا ندا
بیز دن بیر ممکن اولسا یاد ایله
آ چئل میان اوره کلری شاد ایله

* پاسخ *

بایرام آئی گوئلر بوتون آ چا ندا
باغدان باغا دوشان لاریم قاچاندا
داغـدان داغا کهلیک لریم اوچاندا
یاد ایله رم هر گوئن سنی شهریار
بیر یاد ایله سنده منی شهریار

* شهریاردان *

حیدر بابا بوخلارین یار پوزی
بستانلارین گوئلبسری قارپوزی
چرچئلرین آغ نباتی ساقئزی
ایندی ده وارداماغـئمدا داد وئرر
ایتگین گئدن گوئن لریمدن یاد وئرر

* پاسخ *

شهریاریم بولود گوئزون سئخدی گئل
بوئستان لارین گوئلبسری چئخدی گئل
گورنجه سئل داش قرنی یئخدی گئل
ائل لر قوربان گوئزلرینین یاشئنا
یارپوزچئخوب بولاق لارین باشئنا

شهریاردان

حیدربابا کئندین تویون توتاندا
قئز گئلین لر حنا پیلته ساتاندا
بیگ گلینه دام نان آلما آتاندا
منیمده اوء قـئزلاروندا گوئزوم وار
عاشئق لارین سازلارین دا سوئزوم وار

* پاسخ *

کوءزلی قـئز گئل دی بوئلاق با شئنا
من باخیرام کمان کیمی قاشئنا
گئل گوئزلیم باخ گوءزومون یاشئنا
ائشد میشئم قـئز لاریمدا گوءزون وار
آ غئز دولی بال دان شیرین سوءزون وار

* شهریاردان*

قاری ننه گئجه ناغئل دئینده
کوءلک قالخوب قاپ باجانی دوئینده
قورد گئچئنین شئنگل سین یئینده
من قایدوب بیرده اوشاق اوءلاردیم
بیر گوئل آچوپ اوندان سورا سوءلاردیم

* پاسخ *

شاعر اوغلوم نیسگل لنیب آ غلا ما
دردی - غمی اوءره گوء نده با غلاما
بوءندان آرتیق اوءره گیمی داغلاما
آخار سوءلار باش یوخاری قایتماز
گئچن عـمرون روزگاری قایتماز

* شهریاردان *

حیدربابا یار - یولداشم دوءندولر
بیر -بیر منی چوءلده قویوب چوءندو لر
چشمه لریم - چئراق لاریم سوءندولر
یامان یرده گوءن دوءندی آ غشام اولدی
دوءنیا منه خرابه ی شام اولدی

* پاسخ *

شهریاریم هاردا گئدیب قالموسان
آیریلقئن ساز ین بیزه چالموسان
یانان اوءدا ائلله یوی سالموسان
یولون اوءسته گئجه - گوئندوز دوءرارام
گوئلریمدن آلاچئق لار قوءرارام

* شهریاردان *

بایرام یئلی چارداخ لاری یئخاندا
نوروز گوئلی قار چئچکی چئخاندا
آغ بولود لار کوءینک لرین سئخاندا
بیز دندن بیر یاد ایلین ساغ اوءلسون
درد لریمیز قوی دیک لنسون داغ اوءلسون

* پاسخ *

گئلدی بولود گوءی اوءزونو قاراتدی
یاغـدی یاغئش نوروز گوءلون یاراتدی
نیسگیل لرین گوءینه منی ساراتدی
بئترمیشم اوءره گیمده ناله لر
دوءشوم اوءسته قانلی کوءینک لاله لر

* شهریاردان *

حیدربابا قـره چمن جاداسی
چوءشلارین گئلر سسی صداسی
کربلیا گئدنلرین قاداسی
دوءشسون بو آج یولسوزلارین گوءزینه
تمدنین اوءیدوق یالان سوءزینه

* پاسخ *

بیر بیلید یم شهریاریم هار دادی
شیطان توتوپ یاقئن گینه داردادی
شیطان باشون کهلیک تکون قار دادی
لعنت اوءلسون بوءقور دوقون رژیمه
رحمون گئل میر هئچ بیر یازئق یتیمه

* شهریاردان*

حیدر بابا یولوم سندن کج اوءلدی
عمریم گئچدی گلـممدیم گئج اوءلدی
هئچ بیل مدیم گوءزل لرین نئج اوءلدی
بیل مزیدیم دوءنگلر وار دوءنوم وار
ایتگین لیک وار آیریلیق وار ئولوم وار

* پاسخ *

درد الیندن اوءره گیمه امان یوخ
یوخ یوخ دئمه بو دردیمه درمان یوخ
هئچ بیر منه شهریاردان نشان یوخ
گئل ائل کئوه شاعـر اوغلوم شهریار
ائل نره سن سن بوءیوک افتخار

* شهریار دان *

حیدر بابا شیطان بیزی آزدیریب
محبتی اورکلردن قازدیریپ
قره گونون سر نوشتین یاز دیریپ
سالوب خلقی بیربیرینین جانئنا
بارشینی بلشدیروب قانئنا

* پاسخ *

شیطان کیشی شهریاری آزدیریپ
اوءزون یولار آرامئزدا قازدیریپ
بیر بئله بخت آ ننئمئزا یاز دیریپ
قئل قانادیم ، افتخاریم هار دادی
شاعر اوغلوم شهریاریم هاردادی
******
میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
*******