* 1- اعدام برای گل سرخ *
آمدم صحن گلستان به هوای گل سرخ
چشم من چشمه خون گشت به پای گل سرخ
قاضی فصل زده ، بر سر پیشانی گل
حکم مرگ آور اعدام برای گل سرخ
چه خطا کرد خزان ؟ این گل نازک تن ناز
که نوشتی سر ِ جو مرگ ، جزای گل سرخ
حکم اعدام تو بر سوسن آزاده ی باغ
بوده اجرای تو در خاک سرای گل سرخ
داد بیداد گری را نبود داد ر سی
مانده در خواب گران چشم خدای گل سرخ
عندلیب آمده بر خاک مزار گل ناز
خیزد از ناله او جان به فدای گل سرخ
بلبل آزرده از این غارت چنگیزی فصل
سرنگون شد به زمین وای لوای گل سرخ
نگران مرغ چمن مات ، به عریانی بید
مانده در حیرت و حیران ، به نمای گل سرخ
کرده تاراج ، خزان بود و نبود گل یاس
خرمن سوسن گل سوخته پای گل سرخ
خوانَد از مسجد هر بید چمن ، نوحه باد
فوج مرغان چمن را به عزای گل سرخ
چرخش چرخ زمین است که در پهنه باغ
کرده چون مرثیه خوان ، نغمه سرای گل سرخ
جان دوشیزه گل در خطر آفت زرد
دست جبار خزان است بلای گل سرخ
برده این آفت زرد آن همه حیثیت سبز
کرده آلوده خود سبز قبای گل سرخ
صحن بستان تهی از رایحه دلکش یاس
گور صد لاشه برگ است فضای گل سرخ
چشم دل دوخته «اُدلی » به بهار دگری
تا نویسد غزلی نو به ثنای گل سرخ
******
******
* 2 - نامه رسان گل سرخ *
سینه ام پر شده با درد گران گل سرخ
جگرم کاسه خون است میان گل سرخ
گذرم در گذر فصل ، به گلزار افتاد
ناله در ناله شدم با گذران گل سرخ
زده شلاق خزان، ضرب به شخصیت سرو
برده در کوی چمن نام و نشان گل سرخ
چه خطر دید خزان از گل دردانه ناز ؟
که به صد دغدغه افتاد، به جان گل سرخ
نعش صد پاره گل بین لب هر چشمه آب
شده مغلوب خزان جان جوان گل سرخ
به تو ای باد خزان ،حال دوصد نفرین باد
که به فرمان تو شد مرگ ، ازآن گل سرخ
پشته در پشته نگر لشکر پر کشته گل
می کشد تا به فلک داد و فغان گل سرخ
سرمه در دیده نرگس نکند فخر به یاس
مانده بی شاپرکان غنچه دهان گل سرخ
باغ ها پر شده با نعش گِل آلوده برگ
رفته در صحن چمن تاب و توان گل سرخ
زوزه در زوزه کشد گرگ شبانگاهی باد
تا زند نقش زمین جان گران گل سرخ
روی سکوی خزان سوخته در آتش فصل
دامن مخملی ِ عـطر فشان گل سرخ
زده آفات خزان وای به امنیت دشت
برده تا خط خطر امن و امان گل سرخ
زده صد لکه به خوش دامن گلدوزی کوه
کرده بازیجه خود روح و روان گل سرخ
سر شمشاد چمن بلبل افسرده باغ
شده با دیده خون ، دل نگران گل سرخ
جگرش خون شده از دوری محبوبه شب
سینه اش سوخته با داغ گران گل سرخ
بلبل نغمه سرای سر ِ بستان بهار
شده با لشکر غم مرثیه خوان گل سرخ
آید از گردش این دائره ی خاکی پیر
با همه جلوه گری باز زمان گل سرخ
بوسه در بوسه بچیند لب پروانه ی ناز
از سر و گردن و از غنچه لبان گل سرخ
شود آن قاصدک نورس نازک پر باغ
سر هر کوی چمن نامه رسان گل سرخ
شاپرک ناز کنان در دل تالار چمن
میشود بار دگر، رقص کنان گل سرخ
ادلی اینک تو بمان منتظر باغ بهار
که سرائی غزلی شاد میان گل سرخ
میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
******
سینه ام پر شده با درد گران گل سرخ
جگرم کاسه خون است میان گل سرخ
گذرم در گذر فصل ، به گلزار افتاد
ناله در ناله شدم با گذران گل سرخ
زده شلاق خزان، ضرب به شخصیت سرو
برده در کوی چمن نام و نشان گل سرخ
چه خطر دید خزان از گل دردانه ناز ؟
که به صد دغدغه افتاد، به جان گل سرخ
نعش صد پاره گل بین لب هر چشمه آب
شده مغلوب خزان جان جوان گل سرخ
به تو ای باد خزان ،حال دوصد نفرین باد
که به فرمان تو شد مرگ ، ازآن گل سرخ
پشته در پشته نگر لشکر پر کشته گل
می کشد تا به فلک داد و فغان گل سرخ
سرمه در دیده نرگس نکند فخر به یاس
مانده بی شاپرکان غنچه دهان گل سرخ
باغ ها پر شده با نعش گِل آلوده برگ
رفته در صحن چمن تاب و توان گل سرخ
زوزه در زوزه کشد گرگ شبانگاهی باد
تا زند نقش زمین جان گران گل سرخ
روی سکوی خزان سوخته در آتش فصل
دامن مخملی ِ عـطر فشان گل سرخ
زده آفات خزان وای به امنیت دشت
برده تا خط خطر امن و امان گل سرخ
زده صد لکه به خوش دامن گلدوزی کوه
کرده بازیجه خود روح و روان گل سرخ
سر شمشاد چمن بلبل افسرده باغ
شده با دیده خون ، دل نگران گل سرخ
جگرش خون شده از دوری محبوبه شب
سینه اش سوخته با داغ گران گل سرخ
بلبل نغمه سرای سر ِ بستان بهار
شده با لشکر غم مرثیه خوان گل سرخ
آید از گردش این دائره ی خاکی پیر
با همه جلوه گری باز زمان گل سرخ
بوسه در بوسه بچیند لب پروانه ی ناز
از سر و گردن و از غنچه لبان گل سرخ
شود آن قاصدک نورس نازک پر باغ
سر هر کوی چمن نامه رسان گل سرخ
شاپرک ناز کنان در دل تالار چمن
میشود بار دگر، رقص کنان گل سرخ
ادلی اینک تو بمان منتظر باغ بهار
که سرائی غزلی شاد میان گل سرخ
میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
******