خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Thursday, July 19, 2012

میراسماعیل جباری نژاد - ملکه مَلَک ها


* مـلـکه ی مـلـَک ها *

آتش مهر تو چون در دل غمبار گذشت
نور عشقی شد واز چشم دل تا ر گذشت

گل عشق تو چو شد زینت گلخانه دل
عطرعشقی زد وبرسینه چه خوش بارگذشت

قدمی رنجه کن و بر سر بالین من آی
تا به بینی که چه بر عاشق بیما ر گذشت

گل یاد تو چنا ن در دل زارم بشکفت
جگرم خون شد و از دیده ی خونبا ر گذشت

این همه شعله که پیچیده به خرمن گه عرش
سوز آهی است که از سینه تبدا ر گذشت

کهکشا ن شعله ور از شعشعه آه من است
وه .چه آهی که از این گستره چون نار گذشت

مانده ام حیرت مهرت که چه آسا ن آمد
موجی از غم شد وبر سینه چه دشوار گذشت

به چه معیا ر توان گفت عیار رخ تو
که عیار رخت از وسعت مقدا ر گذشت

خا ل هند وی تو را دیده دو صد بود، ولی
کس ندانست چه بر پرده سیتا ر گذشت

می کشم حسرت روبوسیت ای ماه منیر
تو چه دانی که چه بر چشم گهر با ر گذشت

نا ز تو پرده تالا ر فلک را به شکا فت
شور و شیدا ئیت از وسعت تالا ر گذشت

مشتری» مشتری نا ز جما لت شده نا ز »
نا زم آن ارزش نا زت که ز با زا ر گذشت

ها له زد مهر تو بر دائره ی چرخ فلک
کهکشا نی شد واز چرخش پرگا ر گذشت

زهره از طا ق فلک محو تما شا ی تو گشت
وه. چه خوش وصف تواز عا لم اسرا ر گذشت

زهره سا زی زد وکیوا ن به خروش آمد ونیز
فرقدا ن رقص کنا ن از سر اقما ر گذشت

برق سیما ی تو و جلوه ی طنا زی تو
آن چنا ن از قلل گنبد دوا ر گذشت

که سراپای فلک غرق عرق گشت ونیز
کهکشان ذ ره شد واز دل سوفار گذشت

پرتو عشق تو از برج بلورین فـلـق
رود نوری شد واز طا ق شب تا ر گذشت

آتش مهر تو بر سوز گران برهوت
آذرخشی شد و از ابر گهر با ر گذشت

صف به صف لشکر گل خیمه برافراشت به دشت
عطر جا ن بخش نسیم از دل گل زا ر گذشت

نکهت بکر مسیحا به دل دشت نشست
صد قطا ر گل سرخ از سر کهسا ر گذشت

غزل گل به شکفت در دل بستا ن ادب
تا ز اندیشه من خاطر دل دا ر گذشت

که ، غزل گفت براین طرح دلآرائی من
خون عشق است که از رگ رگ آثا ر گذشت

این غزل نیست که از دفتر من می خوانی
تب عشقی است که از سینه تب دا ر گذشت

ادلی آن شور تو در شعر اهورا ئی عشق
نغمه ای بود که از پرده پندا ر گذشت

نا ر = آتش
سیتا ر = از آلات موسیقی هند که نوا ئی بسیار جا نسوز دارد

سوفا ر= سوراخ سوزن
نکهت = بوی خوش

زهره = نام سیاره که در ادبیا ت ما به عنوان
ستاره ی تار زن و سا ز زن مشهور است
مشتری » = نام سیاره»

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی