* اعـدام برای گل سرخ *
آمدم صحن گلستان به هوای گل سرخ
چشم من چشمه خون گشت به پای گل سرخ
قاضی فصل زده ، بر سر پیشانی گل
حکم مرگ آور اعدام برای گل سرخ
چه خطا کرد خزان ؟ این گل نازک تن ناز
که نوشتی سر ِ جو مرگ ، جزای گل سرخ
حکم اعدام تو بر سوسن آزاده ی باغ
بوده اجرای تو در خاک سرای گل سرخ
داد بیداد گری را نبود داد ر سی
مانده در خواب گران چشم خدای گل سرخ
عندلیب آمده بر خاک مزار گل ناز
خیزد از ناله او جان به فدای گل سرخ
بلبل آزرده از این غارت چنگیزی فصل
سرنگون شد به زمین وای لوای گل سرخ
نگران مرغ چمن مات ، به عریانی بید
مانده در حیرت و حیران ، به نمای گل سرخ
کرده تاراج ، خزان بود و نبود گل یاس
خرمن سوسن گل سوخته پای گل سرخ
خوانَد از مسجد هر بید چمن ، نوحه باد
فوج مرغان چمن را به عزای گل سرخ
چرخش چرخ زمین است که در پهنه باغ
کرده چون مرثیه خوان ، نغمه سرای گل سرخ
جان دوشیزه گل در خطر آفت زرد
دست جبار خزان است بلای گل سرخ
برده این آفت زرد آن همه حیثیت سبز
کرده آلوده خود سبز قبای گل سرخ
صحن بستان تهی از رایحه دلکش یاس
گور صد لاشه برگ است فضای گل سرخ
چشم دل دوخته «اُدلی » به بهار دگری
تا نویسد غزلی نو به ثنای گل سرخ
میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
****