خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Thursday, July 19, 2012

میراسماعیل جباری نژاد - سفر با دلیجان عشق

* سـفـر با دلیجا ن عـــشــق *

سرود جوشش آبی سراپا شور و غوغائی
درون ساغر جانم شراب ناب گيرائی

زلال زمزم شعری در اوج خلسه ء شاعر
پری زاد نجيبی دربلورين کاخ رويائی

حلول پر شکوه ماه سيمين تاج شبتابی
شلال نيلی نوری ، درخشانی ، دلارائی

شميم بکر سوسن های ناز سبزه زارانی
و آ واز دلا ويز قناری های صحرائی

تو بازی های ناز بره آهو های طنازی
بسيط سبز و چشم انداز روح انگيز زيبائی

سکوت گلشن دل را قيام نوبهارانی
شميم دلکش ياسی گل خوش رنگ و رعنائی

گل پژمرده زردم به چهرم شبنمی از غم
گل قــند يـل خورشيدی ز طا ق صا ف مينائی

تو عطر روح بخش خوشه خوشه يا سمن هائی
سرود نوشخند آب در پهنای گلها ئی

به بزم باد در چشم خمار محرم نرگس
تو رقص سوسن عريان و اين رقاص صحرائی

به حجم تيره ء شب پرتو سيمين مهتابی
عروس آ سمان هائی در اوج ناز وشيدائی

غريق ورطه دردم در عمق ظلمت يلدا
شکوه شعشع سيمين مه در شام يلدائی

بيا ای راحت جانم بخوان بر چشم بی خوابم
در اين شبهای توفانی سرود گرم لا لا ئی

بيا جانا نفس بر نعش سرد جان جانم ريز
که جان مرده ء دل را دّ م جانبخش عيسائی

گل عشق تو در گلدان قلبم زنده خواهد ماند
چو عيسا گر مرا کشتی به گيسوی چليپائی

گل نيلوفر عشقی به گلدان دل عاشق
بيا صد ريشه زن در خاک دل اميد فردائی

من آن فرهادم و مجنون من آن وامق من آن يوسف
تو شيرينی تو ليلائی تو عـذرائی زليخائی

مرا با تو چه حاجت بر شراب ناب انگوری
مرا پيمانه پيمانه توئی پيمانه پيما ئی

مرا ای پرتو آيات سبز پا ک يزدانی
تو آن طور تجلا در ستيغ طور سينائی

ز اليا ف غزل با فم ترا در قصر رويـا يم
که زرين کسوتی برقا مت عـريان تنهائی

دليجان غزل را با سمند عشق می رانم
سفر با بار اشکم می کنم تا مرز رسوائی

ترا ای لعل نا يابم نمی يابم نمی يابـم
چو د ُری در صدف پنهان و در اعماق دريا ئی

ترا در بيت بيت سينهء شعرم می آ ويزم
که سينه گاه شعرم را گلو بند ثريائی

سرود عشق با « ادلی » نمی خوانی نمی خوانی
به خلوت کلبـه شاعــر نمی آ ئی نمی آ ئی

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی