* شـعـلـه عـــشـق *
باده امشب ز خـُم نر گس شهلا زده ام
پرچـم مهـر تو بـر با م ثـر یا زده ام
خیـزد از سلسلـه زلف تو صـد موج چه باک
غـرق در حسرت این موج به دریا زده ام
با تو بر گلشن سر سبز بهاران چـه نیاز
من که با عـطر خیال تو به صـحرا زده ام
نوش داروی دل از ساغـر چشمان توشد
وه . که با نرگس شهلای تو صهبا زده ام
خواندم آن جلوه چشمان تو خورشید ، ولی
شام گـیـسوی تو در قافـیـه یـلـد ا زده ام
به گل روی تو ای نو گل شاداب دلم
خط سرخی به سرا پرده گل ها زده ام
من د یوانـه اگر خانه به دوشم چه عـجب
حـلـقه دل به در ِ خا نه لـیلا زده ام
« اُدلی » ام شا عــر د ل سوخته مکـتب عـشق
وصف سیما ی تو در قا فـیـه زیبا زده ام
* میراسماعـیـل جـبـا ر ی نژاد
م - ادلی
ادلی = به معنی آتشین در شیرین آذری
*****