خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Thursday, July 19, 2012

میراسماعیل جباری نژاد - دو قلو های تنهائی


* دو قـلـو ها ی تـنـهـا ئـی *

* سروده شده در لیمینگتن - کانادا سال های قبل  سال    

2002
1 _ * در مخمل اشک من گلـدوزی عــشـقـت بین *

تا هـمدم دل گشتی در بستر تنها ئی
بی خویش گـذ ر کردم از معـبر تنهائی

در رگ رگ احسا سم خون غـزلی جاریست
تا نقش کند عــشـقـت بر دفـتـر تنهائی

پرواز مرا بنگر در اوج سمای عــشق
با قـوی جهانـگرد سیمین پر تنهائی

من عا بر شب هایم تا صبح وصال تو
در سوسو یاد تو با اخـتر تنهائی

سر گشته و حـیـرانم در خلـقـت پر رازت
دل راه تو می پوید با رهـبـر تنهائی

در بحر خیال تو دل غـرق تماشا شد
انـد ر صدف بسته با گوهــر تنهائی

شبگرد دلم گردد در کوی خیالت باز
در محور عــشق تو با اخـتـــر تنهائی

تند یس خیالت را روحم بگرفت آ غـوش
مستانه و دیوانه در بستر تنهائی

من مست و غـزل خوانم با یاد دو چشم تو
گلـباده نابی تو در سا غـر تنهائی

گلـزار جمال تو پر عـطـر و گل و ریحان
تو روضه رضوانی در منظر تنهائی

در مخمل اشک من گلـدوزی عــشـقـت بین
نقـشی است بسی رنگین بر پیکـر تـنهائی

من پادشه عــشـقم گلتاج غـزل بر سر
در کاخ بلـور شـعـر از کشور تنهائی

« ادلی » تو ز «ما» بگـذر در خویش بجو دلـدار
که از «ما» چو به جا مانـد خا کستــر تنهائی

2 - * شـرنگ تنهائی *

افسرده دلم بنگر در چنبر تنها ئی
ا فـتاده چو بیماری در بستر تنهائی

با آ تش هجرانت می سوزم و می سازم
صد شعله به جان دارم در مجمر تنهائی

در خلوت این غـربت صف کرده سپاه خویش
تا خون دلم ریزد صد لشکر تنهائی

انـد ر قفس بسته نبض نفسم خسته
چون مرغ اسیری با خو نین پر تنهائی

در خاک همه عالم دیدی تو کسی ای دل
پاشیده چو من برسر خاک درِ تنهائی

ای خامه اشک من با جوهر خون بنوی
صد قصه پر غصه بر دفـتـر تنهائی

بشکسته چنان این دل با سنگ غم دوری
حتی که نمی گنجد در باور تنهائی

بر باور کس آید در گستره ی گیتی
زائیده چو من بی کس از مادر تنهائی

در گردش این گردون گردونه بخت من
گردیده به دور غـم در محور تـنـهائی

می ترسم از آن روزی بی یاور وبی دلدار
صد قطعه شود جانم با خنجـر تنهائی

فـواره خونم بین در چشمه چشما نم
سلطان غـم و دردم در کشور تنهائی

تک شعله فانوسم در ظلمت این غربت
در جاده پر پیچی با رهـبـر تنهائی

از خطه «من» تا «ما»وقت است که هجرت کرد
با جمع گـذ ر باید از مـعـبـــر تـنـها ئــی

شمشیــر به سازم من از جنس بلور عــشــق
صــد ضـربه زنم کاری بر پیکـر تنــهـا ئی

با یاد دو چشم تو نوشم همه شب تا صبح
گلباده عــشـق تو از سا غـــر تنهائی

تنهائیِ تو « ادلی » در جمع شود اما
از جمع به جا ماند خا کستــر تنهائی

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

میراسماعیل جباری نژاد - کودتای ارتش سرخ شقایق



کودتای سبز ارتش سرخ شقایق *

پرده اول

1 - ای خوشا عید آمد ونوروز شد
دامن سبز چمن گلدوز شد

غنچه های ناز زنبق باز شد
نو ترین روز زمین آغاز شد

روز نوروز است و جشن شاد گل
یاسمن تا یاسمن میلاد گل

روز میلاد طبیعت عید ماست
انقلاب سبزو سرخ لاله هاست

جشن میلاد گل وتالار دشت
نقش های رنگی گلزار دشت

چیده مادر سفره هفتسین مان
سفره خوش رنگ و خوش آذین مان

ای خوشا این خوان خوش تزئین مان
مظهر پر شوکت آئین مان

روی سفره سبزه گندم های تر
ای بسا خوش منظر و والا هنر

ساعت وسیر و سماق و سیب هاست
سنبل و وماهی و سنجد های ماست

یاد باد سال نو آن سال ها
بوسه از رخساره های پر صفا

یاد باد آن عشق های پاک پاک
جو کنار و پونه های عطر ناک

ای خوشا آغوش های مهربان
بوسه های گرم گرم بی امان

یاد باد آن هدیه های بس سترگ
تخم مرغ قرمز مادر بزرگ

های های شاد شاد بچه ها
زینت دربند ها ، سر کوچه ها

یاد باد آن کوچه های کاه گلی
خنده ها و روزهای خوش دلی

ای بهار ای جان فرورین سبز
دشت تو پوشیده با نسرین سبز

ای بهار ای شوکت اردیبهشت
ای ترا زیبائی صدها بهشت

سبزه وگل بر سر بازار شد
روز صورت بوسی ودیدار شد

وه ، چه خوش آذینه در بازار دشت
مخملین پیراهن گلدار دشت

چشم کور چشمه ساران باز شد
قهقه فواره ها آغاز شد

ناله های بلبلان آواز شد
قصه های عاشقی آغاز شد

ریزش زرین شلال آفتاب
روی برف قله های بی حساب

چشمه چشمه جو به جو ، شد نوش آب
برف ها در تابشی از آفتاب

چلچله باز آمد اینک از سفر
از گل وریحان وسنبل خوش خبر

می رسد از لابلای شاخسار
از صدای چلچله بوی بهار

رسته در کوه های سبز سخت سنگ
مخملین گلبوته های هفت رنگ

کوه ها در انقلاب لاله هاست
لاله های پر غرور قله هاست

یاد خون «بابک» است وقله ها
انقلاب سبز سرخ لاله ها

کرده در پهنای قلعه بی صدا
ارتش سرخ شقایق کودتا

داده بر آزادی ایران ما
لشکر آلاله ها را خونبها

می چکد از پرچم آلاله ها
در ستیغ کوه ها خون ژاله ها

شعر باران وسرود شاد رود
نشر سرخ لاله ها ویاد بود

سینه سرخی آمده بر باغ گل
سینه رنگین کرده او با داغ گل

با هیاهوی پرستو های دشت
می رود رنگ سکوت از نای دشت

ای بهار ای جان فروردین سبز
خواب شیرین کبک را بالین سبز

هر ورق گل در چمن جا پای توست
هر گل وهر جای پا سیمای توست

قهقه فواره ها از نای توست
مخملین خوان چمن شولای توست

در دم عیسائیت بوی خداست
بوی شب بو های دلجوی خداست

هرطبق زنبق نمای روی توست
اطلسی خال خوش هندوی توست

خال هندوی لبت صهبای ماست
نقطه ی اوج تمنا های ماست

آسمان را شوری از غوغای توست
کوچ لک لک ها ودرناهای توست

این همه گل در دل گلدان توست
نسترن پرورده ی بستان توست

شاخه شاخه لاله های دامنت
جلوه ی گلدوزی پیراهنت

آبشار وجویبار اشعار توست
خرمن گل یک به یک آثار توست

ای خوشا هم شعری وهم شاعری
شعر گل را در سرودن ماهری

از تمام شاعران شاعر تری
نسترن تا نسترن گل پروری

کودک شعر مرا تو مادری
رهرو ملک هنر را رهبری

مخمل سبز چمن شد خوان تو
سفره ی گلدوز و خوش الوان تو

در شگفتم زین همه گلپروری
مانده ام در حیرت ونا باوری

نقش روی سنگ ها گلسنگ هاست
چشم ها در جلوه گاه رنگ هاست

این همه گل نقش را نقاش کیست
نقش ها در روی گل از بهر چیست

ای خوشا براین همه خوش منظری
طرحی از نقاشی و صورت گری

دیده ی من همچو نقاشی ندید
عکس گل را این چنین زیبا کشید

این همه نقش خوش الوان کار کیست
این همه نقش نگار آثار کیست

این همه زیبائی و فرزانگی
می کشد آخر مرا دیوانگی

باغبانی دارد این بستان گل
صف به صف آرایش دامان گل

ای خدا ای عشق بی پایان من
ای تمام چشمه ایمان من

مهر تو تابیده در محراب دل
چهر تو تک نقشبند قاب دل

با تو جان بگرفته مریم های دشت
نازنین بابونه ی رعنای دشت

هر گل خود رو نشان مهر توست
هر نشان آئینه دار چهر توست

هر گل وحشی نشان اهل توست
این همه وحشی جهان اهل توست

جلوه گاه دشت ها بستان تو
نسترن بشکفته با فرمان تو

صد نشان بود تو در سینه ی گل
وه چه خوش افتاده در آئینه ی گل

با تو جان بگرفته در ایوان باغ
نازنین گلهای خوش الوان باغ

در پرستش گاه سبز نوبهار
می پرستم قدرت پروردگار

این منم عاشق ترین مرد خدا
عاشق با بونه های دلربا

ای خدا ، ای آشنای ناشناس
هدیه گل دسته ها را صد سپاس

بشنو از تالار گل افشانی ام
نعره ی «الله واکبر» خوانی ام

باورم شد به هستی خدا
با صف آرائی این بابونه ها

سینه سرخ ودارکوب وسار ها
مژده نوروز بر منقار ها

71 - بلبلی بنشسته روی رازقی «پرده دوم
نغمه خوان با رمز و راز عاشقی

صد غزل آواز خوش در نای اوست
این همه آواز در سودای اوست

بینم اندر لای سبز شاخسار
قطره ای از خون بلبل نوک خار

این نشان عشق بی سامان اوست
درد عشق وعاشقی درمان اوست

ای بسا ، دیوانگی دنیای اوست
این همه گل یک به یک لیلای اوست

نازنین نسرین و سوسن یار اوست
قطره خون روی گل ایثار اوست

نغمه های عاشقی اشعار اوست
این همه اشعار از آثار اوست

نغمه ها ، آواز ها ، اخبار اوست
مژده گل بر سر منقار اوست

بار سبز عاشقی بر دوش کن
نغمه ی جانسوز بلبل گوش کن

وه چه خوش بنشسته در ایوان سبز
شعر گل می خواند از دیوان سبز

آه از این رفتار بد کردار گل
خون بلبل می چکد از خار گل

پرده سوم

82 - می نشیند نرم در رخسار گل
بوسه پروانه در دیدار گل

دست باد افتاده در صحرای سبز
گیسوان نرم سنبل های سبز

شانه ی نرم نسیم و زلف بید
خوش به حال شانه در مو می خزید

ای خوشا فصل قشنگ عاشقی
سینه ها پر از شمیم رازقی

می دود در رگ رگ احساس من
عطر ناب و دلنشین یاسمن

یاسمن این دخت ناز نوبهار
نازنین دلدار مرغ بی قرار

وه چه خوش زنبور وحشی پر کشید
شیره ی ناب لب مریم چشید

در نشیب عطر خیز دره ها
شیطنت بازی آهو بره ها

شاپرک این خوش پر آویزه ی گل
بوسه زن بر صورت دوشیزه ی گل

با ل های جوجه بلبل باز شد
نو ترین پرواز ها آغاز شد

می دوند آواز خوان با بال باز
در چمن صد جوجه بلدر چین ناز

می رسد از لای سبز شاخسار
جیک جیک دلنشین جوجه سار

تخم گندم های زرین زیر کشت
باغ ها در رنگ و بوئی از بهشت

شعله شعه لاله های دهکده
منظر تا بنده ی آ تشکده

بره ها و گله ها و گله بان
در چرا گاه قشنگ گل فشان

نغمه های دلنشینی درفلوت
روی فرش سایه های شاه توت

شاه توت و جیغ جیغ سار ها
خوردن و نوشیدن از نی زار ها

ای خوشا ، بر دشت گل افشانی ام
نغمه ی نای نی چوپانی ام

ای خوشا بر باغ پر ریحان ما
صف به صف شمعدانی ایوان ما

ماهیان سرخ حوض و باغچه
صف به صف گلدسته های طاقچه

سینه های صخره ها از نسترن
باغ های عطر خیز یا سمن

رسته در مرداب ها و نی ستان
از کران تا بیکران نیلو فران

ساز باد و موج های نرم آب
لشکر نیلوفران در پیچ و تاب

شاخه نیلوفری در سینه آب
عکس آن افتاده در آئینه آب

وه چه خوش بشکفته در تالار آب
دختر نیلو فر بی خار آب

ساز باد و جشن گل باران آب
روح من غلتیده در دامان آب

رقص در رقص آمد اما بی حجاب
دختر نیلو فر زیبای آب

کرده مستم بر لب ایوان آب
رقص این دوشیزه ی عریان آب

رقص معکوس گل خوشباف آب
منظر آئینه ی شفاف آب

وه چه نازی می فروشد در چمن
دختر چادر بنفش یاسمن

زوج کبک و لای شبدر های نرم
بوس بوس و سینه های نرم و گرم

ای بهار ای فر فروردین سبز
دشت تو پوشیده با نسرین سبز

در زلال رود ها ساز خداست
ساز های دلنواز و خوش نواست

دامن گل نقش و خوش الوان کوه
مانده ام در محو گل باران کوه

ساز باد ورقص بی پروای گل
پیش چشم محرم شهلای گل

ای خوشا با رقص نسرین های لخت
خامی چشمان نرگس ها به پخت

ای خوشا عطر قشنگ پونه ها
بوسه پروانه از بابونه ها

از سفر باز آمده خاتون گل
می مکد لب های نور از خون گل

کوچ مرغان مهاجر صف به صف
پر امید و پر شکوه و با هدف

آسمان و غاز های زوج زوج
کوچ اردک های وحشی فوج فوج

صبحگاه و فوج قوهای سپید
سرخی خورشیدو صبح پر امید

بوسه خورشید بر سیمای گل
صبح دم در خلوت صحرای گل

قله ها خلوتگه آلاله هاست
پر غرور و پر شکوه و با صفاست

چشمه ها ، فواره ها در جنب و جوش
جاری از گل تپه های سبز پوش

نکهت کاکوتی دامان کوه
نسترن صف کرده در ایوان کوه

گله گله بره های شیب کوه
روح چشم انداز های با شکوه

قالی گلباف سبز خوش نما
زیر پای گله های دشت ها

شانه زن چنگ صبا زد جوبه جو
خرمن گیسوی شب بو مو به مو

می مکد پروانه با لب های باز
شیره ی لب های مریم های ناز

زیر چتر سروهای سر فراز
پرچم آلاله ها در اهتزاز

عطر دلچسب اقاقی های باغ
می کشد تا اوج نا پیدای باغ

خط ابروی بنفشه در کمال
صورتش زرد و بنفش و خال خال

زینت روی چمن با لاله هاست
زیور گل لاله ها هم ژاله هاست

شعله شعله در حریم سبز باغ
خرمن آلاله ها چون چلچراغ

پای سر سبز چناران بلند
چشمه در فواره ها و نوش خند

تا صبا اندر دل گلخانه شد
گیسوان بید مجنون شانه شد

در مسیر پیچ پیچ جویبار
بوته بوته پونه های بی شمار

لانه های کبک ها ی نازنین
زیر دالان های سبز مخملین

وه چه خوش گلخوشه های یاسمن
می فشاند عطر در صحن چمن

بشنو آهنگ لطیف جویبار
در فضای پر شمیم کوهسار

با حضور ابر های سر گران
شسته شد گرد رخ نیلوفران

جاری از دامان سبز کوهسار
دلنشین شعر روان جویبار

در حریم لاله های داغدار
گریه های بی امان آبشار

نکهت جان بخش لادن های زرد
آسمان دشت ها را در نورد

در تجلی گاه سبز کوهسار
رقص نسرین در حریم جو کنار

عطر بکر رازقی های سپید
رفته تا سر شاخه های سبز بید

می زند شیپور خود را خوش نوا
این گل شیپوری زیبای ما

بلبلی بنشسته در سکوی گل
نقل باران بر سر گیسوی گل

عطر خوش پاشیده بر دشت ودمن
دختر گیسو بلند یاسمن

دارکوب این لانه ساز سرخ سر
«لانه ها سازد به مرغ« شانه سر

می فروشد ناز در تالار دشت
نسترن در گرمی بازار دشت

بلبل خوش لهجه در بازار گل
می خرد عطر خوش از عطار گل

دره دره ، تپه تپه ، کوه کوه
خرمن انبوه گل ها با شکوه

چهره ی پیر طبیعت شد جوان
با گل آذین دشت های بیکران

وه چه خوش پیچیده در سنتور باد
نغمه های دلنشین شاد شاد

شد شکوفا در بهار مثنوی
لاله های داغدار مثنوی

می نویسم شعر سرخ لاله زار
با قیام سبز سبز نوبهار

دردی جام شقایق نوش کن
آن دل دیوانه را مدهوش کن

کرده مستم در میان گلشنی
نکهت سکر آور آویشنی

یاسمن این دختر رعنای باغ
عطر خوش پاشیده بر پهنای باغ

سوسن آزاده ای با ده زبان
قصه گوی راز های ارغوان

گیسوان آبشاران در فرود
رود های پر خروش و پر سرود

آذرخش ابر های پنبه تن
نازل آیات باران بر چمن

کاج ها و های هوی سار ها
خوردن و نوشیدن از نی زار ها


رفته تا سر شاخه ی عناب ها
ساقه ی پیچنده ی لبلاب ها

نوشخند رود های پر سرود
جلوه ی آئینه ی شفاف رود

دسته دسته جوجه گنجشگ های ناز
بال و پر بگشوده بر آغاز پرواز

شاخه شاخه از درختی تا درخت
امتحان نو ترین پرواز سخت

170 در گل آذین چمن بنشسته ام «پرده چهارم»
چشم دل بر صورت گل بسته ام

عاشق بابونه های نوبرم
کشته ی یک غنچه نیلو فرم

با عروس ناز گل همبسترم
از تمام عاشقان عاشق ترم

عاشقم چون لاله در سوز و تبم
کشته ی یک غنچه شیرین لبم

نبض من با نبض گل ها می تپد
ای خوشا شیدای شیدا می تپد

ریشه ی اندیشه ام در خاک گل
می مکد شیرینی نمناک گل

شعله داغ شقایق در تنم
طوطی شیرین زبان گلشنم

پیکرم آغشته با شب بوی گل
شانه هایم بستر گیسوی گل

سایه ی چتر شکوفه بر سرم
در ره گل از سر وجان بگذرم

قبله گاه ام اوج اوج قله هاست
قله ها پوشیده با آلاله ست

با قیام چشمه های پر خروش
نعره ی تکبیر من در جنب وجوش

سجده گاه ام جلوه گاه دره هاست
دره های عطر خیز با صفاست

در اذانم می خروشد آبشار
آبشار روح بخش کوهسار

در قنود صخره های خوش نما
رب العلایم شده پژواک ها

در رکوع نوشخند آبشار
سجده سبز من و پروردگار

ای بهار ای فر فروردین سبز
ای شکوه آیه های دین سبز

خوشه سنبل الطیف تسبیح من
که این چنین بشکفته در کوه و دمن

بسته شد با ساق گل پیمان من
شاخه شاخه نسترن ایمان من

ای خوشا با ساق گل ها همسری
با عروس یاسمن هم بستری

می چکد پروانه با لب های باز
شیره ی لب های مریم های ناز

من مسلمان خدای مریمم
جز خدای او خدائی نشمرم

در کلیسای بهار انجیل گل
عطر مریم داده بر زنبیل گل

ای خوشا ، بر این گل رعنائی ام
رهبر زیبا رخ صحرائی ام

هان خوشا بر این گل ربانی ام
مخملین پیراهن روحانی ام

ای خوشا با ساق گل هم بستری
چیدن گلبوسه از نیلوفری

خوشه خوشه یاسمن جانان من
مریم گل روضه رضوان من

قاصدک این مخبر نازک پرم
قاصد بابونه های نوبرم

در عبادت گاه گل افشانی ام
جای مهر لاله بر پیشانی ام

مسجد نوساز من از گنبد گل
هم نماز ناز من بالا قد گل

شد جلودار نمازم میر گل
مانده ام در حلقه زنجیر گل

ای خدا ای آشنای ناشناس
هدیه ی گل دسته ها را صد سپاس

ای خدا ای عشق بی پایان من
ای تمام هستی ایمان من

هان توئی پیدای نا پیدای من
مهر تو تابیده در ژرفای من

بت بت آلاله ها در معبدم
بت پرست لاله ی زیبا قدم

دین ما آری همان دین خداست
عطر دلچسب گل ریحان ماست

ای بهار ای روح فروردین سبز
ای سرا پا مظهر آئین سبز

ساق رعنای بنفشه در برم
پرنیان سبزه ها شد بسترم

دردی جام شقایق نوش دل
رفته در رویای نسرین هوش دل

خانه دل در حریم کوی گل
سایه ام همسایه ی بانوی گل

مارپیچ جویباران جاده ام
سفره ی گلسنگ ها سجاده ام

عاشقم زیباپرست داغدار
شاعر گلبوته های نوبهار

لیله القدرمن آن شب بو ی جوست
عطردلچسب گل خوشبوی جوست

بعد مرگ از نعش سرد پیکرم
می دمد صد شاخه ی نیلوفرم

خیزد از خاکسترم آلاله ها
می چکد از لاله ها خون ژاله ها

قد کشد از سنگ فرش بسترم
آتش آلاله ی خاکسترم

مشعل عشق تو «ادلی» بر قرار
تا ابد در شعله دان روزگار

میراسماعیل جباری نژاد
م - ا د لی

miresmaeil jabarinezhad میلاد گل

* میلاد گل *

آورد مرغ قا صد پیغا م نوبها ران
پر گشت از شقا یق زنبیل سبزه زاران

سیراب شد ز خوان نوشین رحمت ابر
لب ها ی خشک ها مون با بوسه ها ی بارا ن

آلاله جان گرفت ازپیوند خاک و با ران
میلاد گل مبارک بر فرد فرد یا ران

بر خاست با ترنم از عمق تیره خاک
فواره ها ی گلخند از نای چشمه ساران

گلپونه ها ی نوبر با بوته ها ی نورس
روئیده در حریم سر سبز جویبا را ن

در پای سبز کهسار آوای دلنوازیست
آواز با د و بارا ن با سا ز آ بشارا ن

در بیکرا ن صحرا صف صف قطا رگل بین
خا تون گل خوش آ مد در هودج بها را ن

بر رقص ناز نسرین بنواز نغمه ای با د
که آواز خوش برآ مد از نا ی بی قرا را ن

در تخت سبز بستا ن تاج الملوک رعنا
تا جی به سر نها ده چون تاج شهریا ران

با چلچراغ لاله روشن شده است ها مون
سوسن زده است خیمه در شیب کوهسا ران

نا ز خرام آ هو در مخملین چمن گاه
بخشیده جلوه ها بر سیما ی جو کنا را ن

با عطر بکر سوری آغشته با د نوروز
مست از شمیم گلها ست این فوج شا د خوارا ن

در صبحگا ه سیمین پروا ز کوچ درنا ست
پروا ز تا ن شگون با د ای خیل رهسپا را ن

زنبق به رقص نا زی پروا نه گرم بازی
روح ترا نه جا ر ی از نا ی جو یبا را ن

پروا نه ها ی خوش پر گل بوسه ها به چینید
از روی سرخ گل ها با یا د گلعذ ا را ن

هر لاله خود زما نی بوده است گلعذ ا ری
که از شاخ زندگی چید گلچین روزگا را ن

از روی سرخ سوری پر وا نه بوسه تا چید
از چشم مست نرگس ا فتا د نقل با را ن

در آ رزوی آبند این لاله ها ی عا شق
ای ابر گریه سر کن بر حا ل داغد اران

در جا م سرخ لاله تصویر عشق پیداست
آ ئینه دا ر عشقند این قوم رستگا را ن

هر لاله شکفته تمثا ل سربدا ریست
اشکی به ریز «ادلی» با یا د سر بد ا را ن

* میراسماعیل جباری نژاد
م  - ادلی

میراسماعیل - ابر ها و گلدوزی ها

* ا بر ها و گلدوزی ها *

می رسد نعره زنان ابر گهر بار بهار
نقش صد گل به کشد بر در ودیوار بهار

سر هر شاخه شمشاد وسپیدار به پاست
شادی وهلهله در چلچله بازار بهار

پوست بی نقش زمین در تب طراحی ابر
اوج نقاشی گل گشت در آثار بهار

بشنو خوش نغمه ترین سنفونی دلکش رود
جاری از سبزترین صحنه تالار بهار

وه! چه آذین شده با اوج صف آرائی گل
گونه وچشم ولب غنچه ی رخسار بهار

خواند از سوره گل سبزترین آیه عشق
بلبل دلشده د ر شاخه گلدار بهار

لب پروانه زند بوسه به خال لب گل
سر عشرتکده ی دلکش کهسار بهار

ابر ها غرق در اندیشه یک رستاخیز
تا چمن پر شود از لاله خونبار بهار

بانگ چاووشی ابر است ، زیارت گه کوه
دسته در دسته بر آید همه زوار بهار

چشم ها مات به خوش رقصی رقاصه گل
به نوای خوش باد ودف جوبار بهار

وه! چه دلچسب به چسبد به تمامیت عشق
تن نیلوفر عریان به دیوار بهار

نو عروس لب جو دختر نازک تن یاس
شده تک ناز فروش سر بازار بهار

تکیه بر ساق لطیف تر بابونه ی ناز
کار هر شاپرک خوش پر گل زار بهار

می کند ترجمه خوش مرغ غزل خوان چمن
شعر زیبای گل از دفتر اشعار بهار

رقص عریان گل وموسیقی شاد نسیم
دیده ی خوش نظر نرگس بیدار بهار

عطر سکرآور یاس است به خورجین صبا
می وزد دهکده در دهکده عطار بهار

گیسوان تر بید است به سر شانه باد
می شود زیب صبا طره ی طرار بهار

چیده گلبوسه عشق از لب صد لیلی گل
فوج پروانه مجنون چمن زار بهار

رسته از خاک شهیدان ره آزادی
لاله ی مخملی سرخ علم دار بهار

داده گلباده ناب برسر میخانه کوه
شاهد غنچه لب لخت پدیدار بهار

شده ام مست ترین مرد شرابخانه عشق
تا کنم دیده دل ، محو به دیدار بهار

لاله ی «ادلی» سرخم گل آزاده ی باغ
دارم اندر سر خود رایت خونبار بهار

میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی

جباری نژاد - با کاروان کوهستان


* با کا روان کوهستا ن ها *

بوستان پر به شد از نکهت مینای چمن
غنچه درغنچه نگر صحن مصفای چمن

مادر پیر طبیعت شده آبستن گل
تا دهد جلوه خوش بر سر وسیمای چمن

زاده از بطن زمین دختر بابونه ی ناز
دختر کاکل زر خوش قد و بالای چمن

شعر باران و طبع شاعر طوفانی ابر
غزل رود روان ، تا به درازای چمن

بشنو آواز خوش از انجمن سوسن وگل
شده پا بند سمن ، بلبل شیدای چمن

عکس رخسار گل افتاده در آئینه ی آب
تن عریان ، دو برابر شده در پای چمن

شعر زیبای گل و دکلمه ی بلبل مست
قدح لاله پر از باده ی گیرای چمن

کاروان گل سرخ است به چاووشی ابر
راه ابریشم سبز است ، به پهنای چمن

دسته دردسته ی گل بین به زیارتگه دشت
همه زوار بهار آمده تا پای چمن

وه چه غوغا شده با کشمکش تندر وباد
نقل باران چکد از صورت گلهای چمن

رفته در جلد زمین سوزن گلدوزی ابر
تا دهد نقشه گل ، جلوه به دیبای چمن

خیزد از دامنه ی مخملی رنگی کوه
نکهت دلکش محبوبه ی زیبای چمن

جای گلبوسه صد شاپرک مخمل بال
روی ساق تر دوشیزه ی مینای چمن

کرده درخطبه ده ترجمه ی مشکل عشق
گل آزاده ی سوسن ، ز مصلای چمن

گوید از مریم گل قصه نا گفته عشق
تا هویدا به کند راز کلیسای چمن

شده رقا صه ی عریان گلستان خدا
مریم باکره ی صحن مصفای چمن

زده بردامن گل لکه ی عیاشی خویش
لب پروانه ی عیاش ، به سودای چمن

جاری از دامن ابریشمی و اطلس دشت
عطر سکرآور جانبخش مسیحای چمن

باغ در باغ شود داغ شقایق سیراب
زآب پاکیزه ی نوشین و گوارای چمن

وه چه خوش چهره بیآراسته درحجله دشت
نو عروس لب جو ، یاس فریبای چمن

چشم در شاهد گل دوخته در منظر دشت
گل محرم نظر نرگس شهلای چمن

می زند ثانیه در ثانیه صد گونه نظر
به سر ساق لطیف تر گلهای چمن

کوه ها ، منظری از نقش ونگار رخ گل
دیده ها غرق گل و محو تماشای چمن

به دو صد نقش عجب جمله مزین شده اند
نو عروسان بزک کرده ی رعنای چمن

طبق صخره پراز زنبق شیرین لب تر
نفس دره پر از نکهت نعنای چمن

زده صد مهرجنون برسر پیشانی خویش
مرغ خونین دل خوش لهجه رسوای چمن

دارد از دلبر دردانه تمنای حضور
روی گلدسته ی رعنای فرح زای چمن

تا زند بوسه مستانه به شیرین لب یار
بر کشد چهچه در صحن دلآرای چمن

تکیه بر تخت سمن زد سر دربار بهار
شده سالار گل و حضرت والای چمن

می نویسم سر هر بیت به سر خامه عشق
قصه ی عاشقی ِ مرغ خوش آوای چمن

شده صد گونه صفا ، با تپش چنگ صبا
ناز خوش رقصی گل های شکوفای چمن

شاپرک بوسه به زد بر لب دوشیزه گل
روی گلدسته ی تالار مصفای چمن

ژاله ی نقره ای پاک سحر گاهی برگ
شده در سینه گل لوءلوء لالای چمن

چشمه در چشمه شنو قهقه فواره ی آب
دره تا دره روان ، آب گوارای چمن

عطش لاله فرو ریزد و داغ دل گل
زآب پاکیزه و جان پرور سقای چمن

رسته از تربت پاک شهدای ره عشق
شعله در شعله گل لاله حمرای چمن

داغ سیمای گل و دبه ی سقائی ابر
کوثر جاری رود و تب گلهای چمن

چشم دل باز گشودم به تماشاگه راز
اشک گل دیدم وصد داغ هویدای چمن

زینت باغ گل و رایت آزادی ماست
گل فانوسی سوری ز بلندای چمن

ده زبان ترجمه کردم غزل «ادلی» گل
تا شود لال ابد ، سوسن گویای چمن

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

جباری نژاد - با عـروسان دشتستان *

* با عروسا ن دشتستا ن *

زلال جويباران شد يخ وبرف زمستا ن ها
رسيد آخر جفای برف وبوران ها به پايا ن ها

سحاب ديده گريان آمد آن خياط مخمل با ف
به سوزن های باران ها وگلدوزی بستا ن ها

خروش ابر نيسان است وچا ووشی تند ر ها
زمين وآسمان ها در تب وتاب فرا خوا ن ها

سرود شر شر بارا ن به تالار چمن پيچيد
و بانگ چشمه در سوزان ترين جای بيابا ن ها

بهارستان کوهستان نمايشگاه صد رضوا ن
و چشم انداز دشتستان بهشت سبز انسان ها

و اقيانوس فانوس شقا يق های نعما نی
سرود شاد رود و انبساط غنچه خندا ن ها

نويد عيد دارد مژده ميلا د سنبل ها
هياهوی پرستو در چنارا ن خيا با ن ها

سرود خالص عشق است در هر گوشه اين باغ
صدا ی ازدحام سار بر سرو خراما ن ها

نگاه دختر نيلوفر از ديوار همسايه
و عطر ناب شب بوها ومنظر گاه ايوا ن ها

و آواز قناری زير سقف چوبی ايوا ن
عروس ناز سوسن ها ، تجلی بخش ايوان ها

حيا ط پر گل خانه ، پنير و نا ن و مادر جا ن
زلال حوض ماهی ها وعطر بکر ريحا ن ها

بلوز اطلس زنبق پر از نقش ونگاری ها
گل آذين چمن زارا ن والوا ن نقش بند ا ن ها

بنقشه صف به صف بشکقته در ميدان کوهستان
و مريم عطر خوش پاشيده در بستا ن ميدا ن ها

و رقص دختر چادر بنفش ياسمن گل کرد
به پيش چشم نرگس های مخمور گلستا ن ها

روان از دره تا دره و دشتستا ن به دشتستا ن
زلا ل نوش خند آب بر سيراب بستا ن ها

به تالار مه آلود و گل آذين دره های ژرف
فرود پر شکوه گله گله ناز جيرا ن ها

عروس برکه ها بین شهد عطر آگين سنبل ها
و نقش ارتش زنبور در تاراج بستا ن ها

و چشم محرم نرگس به کوکب ها و نسرين ها
و ساز باد ورقص لخت اين قوم مسلما ن ها

صف آرائی گل بين و شب شعر قناری ها
غزل خوانا ن بستا ن اند اين فوج خوش الحا ن ها

و خا ل هند وی گل بين و سيتار نسيم صبح
رخ رعنای نسرين ها و آن سيب زنخدا ن ها

خرام بره ها در دره های عطر خيز کوه
و سايه سار بيد ونی نوای شاد چوپا ن ها

نشان عشق بين بر با ل خون آ لود بلبل ها
فرود نيزه خار است برچاک گريبا ن ها

و رقص شاپرک اين بوسه چين عياش کوهستان
ميان مخملين تا لار عطر آگين داما ن ها

زبان سوسن آزاده می گوید به لفظ عشق
که باغ شعر (ادلی) جاودا ن گلهای دورا ن ها

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

jabarinejad- در شب شعر قناری ها



* در شب شعر قناری ها *

طبیعت غنچه باران شد چه خوش نقش ونگاری ها
به پایان آمد آخر تلخی چشم انتظاری ها

شکوفه در شکوفه غنچه غنچه پرده در پرده
صفای شاخساران بین و راز پرده داری ها

به تالار بهار آمد عروس ناز سوسن ها
غزل خوانان گل بین و شب شعر قناری ها

شکوفا شد درفش لاله های سرخ عباسی
ستیغ کوهساران زد نشان سر بداری ها

صفوف لشکر گل بین به میدان گاه دشتستان
و در جام شقایق گل شراب افتخاری ها

تماشا کن تماشائی ترین فرش چمن زاران
درفش افتخار لاله های سبزه زاری ها

فضای باغ پر شد ز عطر بکر سوسن ها
بلوز اطلس گل بین و ناز جو کناری ها

به بازار هنر بین نقش خوش الوان زنبق ها
نمایشگاه گلشن را چه زیبا شاهکاری ها

نگر در بارگاه مخملین تخت چمن زاران
جلوس حضرت تاج الملوک و شهریاری ها

جمال گل چه خوش افتاده در آئینه این آب
چه نوشین چشمه و چتر گل و آئینه داری ها

سرود آبشار افتاده در ژرفای کوهستان
و در آئینه ی چشمه ، جمال گلعذاری ها

و رقص شوخ پروانه در آغوش تر مریم
و بازار گل و بوسه ، و شهد و کامگاری ها

و عریان ساق نسرین در میان بستر نرگس
و در بعد نگاه شیطنت گون خماری ها

و بالین چمن در بوس بوس جفت بلدرچین
و خلوت گاه شبدر ها ، قرار و بیقراری ها

هجوم ارتش زنبور به اردوگاه دشتستان
لب شیرین مریم ها و اوج خوشگواری ها

و چشم شوخ نرگس ها به سیمین ساق سوسن ها
و خونین اشک سوری ها و داغ شرمساری ها

و زخم خار گلبن ، در گلوی نازک بلبل
نشان خالص عشق است واوج جان نثاری ها

به هر سو بنگری بابونه است و پونه و ریحان
سراسر باغ تزئین شد به عطر نوبهاری ها

میان خرمن گل ، نفس در سینه سرشار است
به عطر روح بخش پونه های چشمه ساری ها

دلت «ادلی» چو مشعل های سرخ لاله زاران است
و باغ شعر تو گل های سرخ یادگاری ها

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

miresmaeil jabarinezhad * مشعل شقایق ها *

* مشعل شقایق ها *

تا به رسد قاصد فصل بهار
مژده دهد از گل و از سبزه زار

نبض شکوفه بزند دم به دم
در رگ هر بوته و هر شاخسار

بوسه به چیند لب پروانه باز
رقص کنان از رخ هر گل بهار

طوطی عا شق بنشیند به گل
گوش دهد سمفونی آبشار

عطر گل نسترن و یاسمن
مست کند بلبل دل بی قرار

خیل شقایق همه مشعل بدست
شعله کنان دامن هر کوهسار

حمله کند لشکر زنبورها
بر صف گل های خوش جوکنار

تا به مکد از لب شیرین و نرم
شیره گل های قشنگ بهار

می شکند خلوت تالار دشت
نغمه دلچسب هزاران هزار

«ادلی» عاشق قلمت شد روان
تا بنویسی غزلی ماندگار

* میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
****

miresmail jabari nejad در سوگ عروسان پرپر شده باغ خدا *


* خامه = به معنی قلم
* نار = به معنی آتش

* در سوگ عـروسان پرپر شده باغ خدا *

خامه ام پر شده با جوهر غمبار خزان
می کشم روی دلم نقشه آثار خزان

آسمان پر شده وه ، با سفر صف صف غاز
بشنو چاووشی کوچ از صف زوار خزان

سرهر بید دمن ،سرو چمن گشت به پا
گرمی ِ غلغله در چلچله بازار خزان

روی ایوان زمین کشته صد نرگس مست
مرگ گل بارد وبرگ از در و دیوار خزان

مانده یاران بدن ناز عـروسان چمن
زیر فرسودگی ِ این همه آوار خزان

خالی از سوسن و گل شد سبد سبز دمن
طبق زنبق گل سوخته در نار خزان

شده تالار چمن گور دو صد جنگل گل
دیده ها خون شده با دیدن آثار خزان

مانده در ماتم خودبلبل خوش لهجه باغ
رخ مریم شده آلوده ی زنگار خزان

یادی از نرگس مخمور کن ای بلبل دشت
رفته در دیده مستانه گل خار خزان

خبری نشنوم از چهچهه بلبل مست
رفته در حنجره اش خنجر جبار خزان

رفته بر باد همه دار و نه دار گل ناز
در ِ میخانه گل بسته به پندار خزان

زار بلبل بشنو در غم معشوقه خویش
روی عریانی ِ هر بید و سپیدار خزان

سر هر بید و چنار و سر هر سنبل و سرو
زار مرغان سیه پوش عـزا دار خزان

شده آلوده خون بال و پر شاپرکان
بر سر ِ نیزه خشکیده نی زار خزان

دل هر عاشق گل خون بشد اُدلی ، ننویس
این همه شعر غم از فصل دل آزار خزان

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

میراسماعیل جباری نژاد ( چه آمد بر سر رقاصه گل *


* چه آمد ؟ بر سر ِ رقاصه گل *
 ****
نگر در پهنه جولان بستان
شبیخون خزان بر جان بستان

همه گل های خو شبو حلق آویز
زطاق کهنه ایوان بستان

جنازه در جنازه گور در گور
نمای وسعت عریان بستان

بقای تلی از خاکستر گل
درون مجمر دالان بستان

همه گل های زرد و آبی و سرخ
شده خاشاکی از گلدان بستان

عـروس نسترن پژمرد افسوس
میان حجله ی ایوان بستان

نشسته در عزای سوسن ویاس
قناری های خوش الحان بستان

فتاده سرنگون در بستر جوی
شقایق دختر بی جان بستان

به روی نعش گل افتاده یاران
هزاران بلبل نالان بستان

کجا رفت آن گل رقاص رعنا
که رقصد لخت در میدان بستان

چه آمد ؟ بر سر ِ رقاصه گل
به آن دوشیزه جانان بستان

نه بینم بوس گرم شاپرک ها
به روی زنبق الوان بستان

نه پیچد در چمن بوی خوش یاس
و عطر دلکش ریحان بستان

دو چشمم چشمه خون گشت یاران
به احوال گل خـنـدان بستان

کمند گیسوان بید مجنون
کف سر چشمه ی گریان بستان

در و دروازه ی گلزار بستند
چو شد زاغ و زغن دربان بستان

قطار سرخ لاله واژگون شد
میان تپه ی عریان بستان

بهاری تازه آید ناز در ناز
به آب چشمه ی جوشان بستان

بساط گل به چیند دختر ابر
که بینی نقش گل باران بستان

دل عشاق گردد مست ادلی
به عطر بکر گل افشان بستان

میراسماعیل جباری نژاد
م- ادلی