خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Thursday, July 19, 2012

miresmaeil jabarinezhad میلاد گل

* میلاد گل *

آورد مرغ قا صد پیغا م نوبها ران
پر گشت از شقا یق زنبیل سبزه زاران

سیراب شد ز خوان نوشین رحمت ابر
لب ها ی خشک ها مون با بوسه ها ی بارا ن

آلاله جان گرفت ازپیوند خاک و با ران
میلاد گل مبارک بر فرد فرد یا ران

بر خاست با ترنم از عمق تیره خاک
فواره ها ی گلخند از نای چشمه ساران

گلپونه ها ی نوبر با بوته ها ی نورس
روئیده در حریم سر سبز جویبا را ن

در پای سبز کهسار آوای دلنوازیست
آواز با د و بارا ن با سا ز آ بشارا ن

در بیکرا ن صحرا صف صف قطا رگل بین
خا تون گل خوش آ مد در هودج بها را ن

بر رقص ناز نسرین بنواز نغمه ای با د
که آواز خوش برآ مد از نا ی بی قرا را ن

در تخت سبز بستا ن تاج الملوک رعنا
تا جی به سر نها ده چون تاج شهریا ران

با چلچراغ لاله روشن شده است ها مون
سوسن زده است خیمه در شیب کوهسا ران

نا ز خرام آ هو در مخملین چمن گاه
بخشیده جلوه ها بر سیما ی جو کنا را ن

با عطر بکر سوری آغشته با د نوروز
مست از شمیم گلها ست این فوج شا د خوارا ن

در صبحگا ه سیمین پروا ز کوچ درنا ست
پروا ز تا ن شگون با د ای خیل رهسپا را ن

زنبق به رقص نا زی پروا نه گرم بازی
روح ترا نه جا ر ی از نا ی جو یبا را ن

پروا نه ها ی خوش پر گل بوسه ها به چینید
از روی سرخ گل ها با یا د گلعذ ا را ن

هر لاله خود زما نی بوده است گلعذ ا ری
که از شاخ زندگی چید گلچین روزگا را ن

از روی سرخ سوری پر وا نه بوسه تا چید
از چشم مست نرگس ا فتا د نقل با را ن

در آ رزوی آبند این لاله ها ی عا شق
ای ابر گریه سر کن بر حا ل داغد اران

در جا م سرخ لاله تصویر عشق پیداست
آ ئینه دا ر عشقند این قوم رستگا را ن

هر لاله شکفته تمثا ل سربدا ریست
اشکی به ریز «ادلی» با یا د سر بد ا را ن

* میراسماعیل جباری نژاد
م  - ادلی

میراسماعیل - ابر ها و گلدوزی ها

* ا بر ها و گلدوزی ها *

می رسد نعره زنان ابر گهر بار بهار
نقش صد گل به کشد بر در ودیوار بهار

سر هر شاخه شمشاد وسپیدار به پاست
شادی وهلهله در چلچله بازار بهار

پوست بی نقش زمین در تب طراحی ابر
اوج نقاشی گل گشت در آثار بهار

بشنو خوش نغمه ترین سنفونی دلکش رود
جاری از سبزترین صحنه تالار بهار

وه! چه آذین شده با اوج صف آرائی گل
گونه وچشم ولب غنچه ی رخسار بهار

خواند از سوره گل سبزترین آیه عشق
بلبل دلشده د ر شاخه گلدار بهار

لب پروانه زند بوسه به خال لب گل
سر عشرتکده ی دلکش کهسار بهار

ابر ها غرق در اندیشه یک رستاخیز
تا چمن پر شود از لاله خونبار بهار

بانگ چاووشی ابر است ، زیارت گه کوه
دسته در دسته بر آید همه زوار بهار

چشم ها مات به خوش رقصی رقاصه گل
به نوای خوش باد ودف جوبار بهار

وه! چه دلچسب به چسبد به تمامیت عشق
تن نیلوفر عریان به دیوار بهار

نو عروس لب جو دختر نازک تن یاس
شده تک ناز فروش سر بازار بهار

تکیه بر ساق لطیف تر بابونه ی ناز
کار هر شاپرک خوش پر گل زار بهار

می کند ترجمه خوش مرغ غزل خوان چمن
شعر زیبای گل از دفتر اشعار بهار

رقص عریان گل وموسیقی شاد نسیم
دیده ی خوش نظر نرگس بیدار بهار

عطر سکرآور یاس است به خورجین صبا
می وزد دهکده در دهکده عطار بهار

گیسوان تر بید است به سر شانه باد
می شود زیب صبا طره ی طرار بهار

چیده گلبوسه عشق از لب صد لیلی گل
فوج پروانه مجنون چمن زار بهار

رسته از خاک شهیدان ره آزادی
لاله ی مخملی سرخ علم دار بهار

داده گلباده ناب برسر میخانه کوه
شاهد غنچه لب لخت پدیدار بهار

شده ام مست ترین مرد شرابخانه عشق
تا کنم دیده دل ، محو به دیدار بهار

لاله ی «ادلی» سرخم گل آزاده ی باغ
دارم اندر سر خود رایت خونبار بهار

میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی

جباری نژاد - با کاروان کوهستان


* با کا روان کوهستا ن ها *

بوستان پر به شد از نکهت مینای چمن
غنچه درغنچه نگر صحن مصفای چمن

مادر پیر طبیعت شده آبستن گل
تا دهد جلوه خوش بر سر وسیمای چمن

زاده از بطن زمین دختر بابونه ی ناز
دختر کاکل زر خوش قد و بالای چمن

شعر باران و طبع شاعر طوفانی ابر
غزل رود روان ، تا به درازای چمن

بشنو آواز خوش از انجمن سوسن وگل
شده پا بند سمن ، بلبل شیدای چمن

عکس رخسار گل افتاده در آئینه ی آب
تن عریان ، دو برابر شده در پای چمن

شعر زیبای گل و دکلمه ی بلبل مست
قدح لاله پر از باده ی گیرای چمن

کاروان گل سرخ است به چاووشی ابر
راه ابریشم سبز است ، به پهنای چمن

دسته دردسته ی گل بین به زیارتگه دشت
همه زوار بهار آمده تا پای چمن

وه چه غوغا شده با کشمکش تندر وباد
نقل باران چکد از صورت گلهای چمن

رفته در جلد زمین سوزن گلدوزی ابر
تا دهد نقشه گل ، جلوه به دیبای چمن

خیزد از دامنه ی مخملی رنگی کوه
نکهت دلکش محبوبه ی زیبای چمن

جای گلبوسه صد شاپرک مخمل بال
روی ساق تر دوشیزه ی مینای چمن

کرده درخطبه ده ترجمه ی مشکل عشق
گل آزاده ی سوسن ، ز مصلای چمن

گوید از مریم گل قصه نا گفته عشق
تا هویدا به کند راز کلیسای چمن

شده رقا صه ی عریان گلستان خدا
مریم باکره ی صحن مصفای چمن

زده بردامن گل لکه ی عیاشی خویش
لب پروانه ی عیاش ، به سودای چمن

جاری از دامن ابریشمی و اطلس دشت
عطر سکرآور جانبخش مسیحای چمن

باغ در باغ شود داغ شقایق سیراب
زآب پاکیزه ی نوشین و گوارای چمن

وه چه خوش چهره بیآراسته درحجله دشت
نو عروس لب جو ، یاس فریبای چمن

چشم در شاهد گل دوخته در منظر دشت
گل محرم نظر نرگس شهلای چمن

می زند ثانیه در ثانیه صد گونه نظر
به سر ساق لطیف تر گلهای چمن

کوه ها ، منظری از نقش ونگار رخ گل
دیده ها غرق گل و محو تماشای چمن

به دو صد نقش عجب جمله مزین شده اند
نو عروسان بزک کرده ی رعنای چمن

طبق صخره پراز زنبق شیرین لب تر
نفس دره پر از نکهت نعنای چمن

زده صد مهرجنون برسر پیشانی خویش
مرغ خونین دل خوش لهجه رسوای چمن

دارد از دلبر دردانه تمنای حضور
روی گلدسته ی رعنای فرح زای چمن

تا زند بوسه مستانه به شیرین لب یار
بر کشد چهچه در صحن دلآرای چمن

تکیه بر تخت سمن زد سر دربار بهار
شده سالار گل و حضرت والای چمن

می نویسم سر هر بیت به سر خامه عشق
قصه ی عاشقی ِ مرغ خوش آوای چمن

شده صد گونه صفا ، با تپش چنگ صبا
ناز خوش رقصی گل های شکوفای چمن

شاپرک بوسه به زد بر لب دوشیزه گل
روی گلدسته ی تالار مصفای چمن

ژاله ی نقره ای پاک سحر گاهی برگ
شده در سینه گل لوءلوء لالای چمن

چشمه در چشمه شنو قهقه فواره ی آب
دره تا دره روان ، آب گوارای چمن

عطش لاله فرو ریزد و داغ دل گل
زآب پاکیزه و جان پرور سقای چمن

رسته از تربت پاک شهدای ره عشق
شعله در شعله گل لاله حمرای چمن

داغ سیمای گل و دبه ی سقائی ابر
کوثر جاری رود و تب گلهای چمن

چشم دل باز گشودم به تماشاگه راز
اشک گل دیدم وصد داغ هویدای چمن

زینت باغ گل و رایت آزادی ماست
گل فانوسی سوری ز بلندای چمن

ده زبان ترجمه کردم غزل «ادلی» گل
تا شود لال ابد ، سوسن گویای چمن

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

جباری نژاد - با عـروسان دشتستان *

* با عروسا ن دشتستا ن *

زلال جويباران شد يخ وبرف زمستا ن ها
رسيد آخر جفای برف وبوران ها به پايا ن ها

سحاب ديده گريان آمد آن خياط مخمل با ف
به سوزن های باران ها وگلدوزی بستا ن ها

خروش ابر نيسان است وچا ووشی تند ر ها
زمين وآسمان ها در تب وتاب فرا خوا ن ها

سرود شر شر بارا ن به تالار چمن پيچيد
و بانگ چشمه در سوزان ترين جای بيابا ن ها

بهارستان کوهستان نمايشگاه صد رضوا ن
و چشم انداز دشتستان بهشت سبز انسان ها

و اقيانوس فانوس شقا يق های نعما نی
سرود شاد رود و انبساط غنچه خندا ن ها

نويد عيد دارد مژده ميلا د سنبل ها
هياهوی پرستو در چنارا ن خيا با ن ها

سرود خالص عشق است در هر گوشه اين باغ
صدا ی ازدحام سار بر سرو خراما ن ها

نگاه دختر نيلوفر از ديوار همسايه
و عطر ناب شب بوها ومنظر گاه ايوا ن ها

و آواز قناری زير سقف چوبی ايوا ن
عروس ناز سوسن ها ، تجلی بخش ايوان ها

حيا ط پر گل خانه ، پنير و نا ن و مادر جا ن
زلال حوض ماهی ها وعطر بکر ريحا ن ها

بلوز اطلس زنبق پر از نقش ونگاری ها
گل آذين چمن زارا ن والوا ن نقش بند ا ن ها

بنقشه صف به صف بشکقته در ميدان کوهستان
و مريم عطر خوش پاشيده در بستا ن ميدا ن ها

و رقص دختر چادر بنفش ياسمن گل کرد
به پيش چشم نرگس های مخمور گلستا ن ها

روان از دره تا دره و دشتستا ن به دشتستا ن
زلا ل نوش خند آب بر سيراب بستا ن ها

به تالار مه آلود و گل آذين دره های ژرف
فرود پر شکوه گله گله ناز جيرا ن ها

عروس برکه ها بین شهد عطر آگين سنبل ها
و نقش ارتش زنبور در تاراج بستا ن ها

و چشم محرم نرگس به کوکب ها و نسرين ها
و ساز باد ورقص لخت اين قوم مسلما ن ها

صف آرائی گل بين و شب شعر قناری ها
غزل خوانا ن بستا ن اند اين فوج خوش الحا ن ها

و خا ل هند وی گل بين و سيتار نسيم صبح
رخ رعنای نسرين ها و آن سيب زنخدا ن ها

خرام بره ها در دره های عطر خيز کوه
و سايه سار بيد ونی نوای شاد چوپا ن ها

نشان عشق بين بر با ل خون آ لود بلبل ها
فرود نيزه خار است برچاک گريبا ن ها

و رقص شاپرک اين بوسه چين عياش کوهستان
ميان مخملين تا لار عطر آگين داما ن ها

زبان سوسن آزاده می گوید به لفظ عشق
که باغ شعر (ادلی) جاودا ن گلهای دورا ن ها

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

jabarinejad- در شب شعر قناری ها



* در شب شعر قناری ها *

طبیعت غنچه باران شد چه خوش نقش ونگاری ها
به پایان آمد آخر تلخی چشم انتظاری ها

شکوفه در شکوفه غنچه غنچه پرده در پرده
صفای شاخساران بین و راز پرده داری ها

به تالار بهار آمد عروس ناز سوسن ها
غزل خوانان گل بین و شب شعر قناری ها

شکوفا شد درفش لاله های سرخ عباسی
ستیغ کوهساران زد نشان سر بداری ها

صفوف لشکر گل بین به میدان گاه دشتستان
و در جام شقایق گل شراب افتخاری ها

تماشا کن تماشائی ترین فرش چمن زاران
درفش افتخار لاله های سبزه زاری ها

فضای باغ پر شد ز عطر بکر سوسن ها
بلوز اطلس گل بین و ناز جو کناری ها

به بازار هنر بین نقش خوش الوان زنبق ها
نمایشگاه گلشن را چه زیبا شاهکاری ها

نگر در بارگاه مخملین تخت چمن زاران
جلوس حضرت تاج الملوک و شهریاری ها

جمال گل چه خوش افتاده در آئینه این آب
چه نوشین چشمه و چتر گل و آئینه داری ها

سرود آبشار افتاده در ژرفای کوهستان
و در آئینه ی چشمه ، جمال گلعذاری ها

و رقص شوخ پروانه در آغوش تر مریم
و بازار گل و بوسه ، و شهد و کامگاری ها

و عریان ساق نسرین در میان بستر نرگس
و در بعد نگاه شیطنت گون خماری ها

و بالین چمن در بوس بوس جفت بلدرچین
و خلوت گاه شبدر ها ، قرار و بیقراری ها

هجوم ارتش زنبور به اردوگاه دشتستان
لب شیرین مریم ها و اوج خوشگواری ها

و چشم شوخ نرگس ها به سیمین ساق سوسن ها
و خونین اشک سوری ها و داغ شرمساری ها

و زخم خار گلبن ، در گلوی نازک بلبل
نشان خالص عشق است واوج جان نثاری ها

به هر سو بنگری بابونه است و پونه و ریحان
سراسر باغ تزئین شد به عطر نوبهاری ها

میان خرمن گل ، نفس در سینه سرشار است
به عطر روح بخش پونه های چشمه ساری ها

دلت «ادلی» چو مشعل های سرخ لاله زاران است
و باغ شعر تو گل های سرخ یادگاری ها

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

miresmaeil jabarinezhad * مشعل شقایق ها *

* مشعل شقایق ها *

تا به رسد قاصد فصل بهار
مژده دهد از گل و از سبزه زار

نبض شکوفه بزند دم به دم
در رگ هر بوته و هر شاخسار

بوسه به چیند لب پروانه باز
رقص کنان از رخ هر گل بهار

طوطی عا شق بنشیند به گل
گوش دهد سمفونی آبشار

عطر گل نسترن و یاسمن
مست کند بلبل دل بی قرار

خیل شقایق همه مشعل بدست
شعله کنان دامن هر کوهسار

حمله کند لشکر زنبورها
بر صف گل های خوش جوکنار

تا به مکد از لب شیرین و نرم
شیره گل های قشنگ بهار

می شکند خلوت تالار دشت
نغمه دلچسب هزاران هزار

«ادلی» عاشق قلمت شد روان
تا بنویسی غزلی ماندگار

* میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
****

miresmail jabari nejad در سوگ عروسان پرپر شده باغ خدا *


* خامه = به معنی قلم
* نار = به معنی آتش

* در سوگ عـروسان پرپر شده باغ خدا *

خامه ام پر شده با جوهر غمبار خزان
می کشم روی دلم نقشه آثار خزان

آسمان پر شده وه ، با سفر صف صف غاز
بشنو چاووشی کوچ از صف زوار خزان

سرهر بید دمن ،سرو چمن گشت به پا
گرمی ِ غلغله در چلچله بازار خزان

روی ایوان زمین کشته صد نرگس مست
مرگ گل بارد وبرگ از در و دیوار خزان

مانده یاران بدن ناز عـروسان چمن
زیر فرسودگی ِ این همه آوار خزان

خالی از سوسن و گل شد سبد سبز دمن
طبق زنبق گل سوخته در نار خزان

شده تالار چمن گور دو صد جنگل گل
دیده ها خون شده با دیدن آثار خزان

مانده در ماتم خودبلبل خوش لهجه باغ
رخ مریم شده آلوده ی زنگار خزان

یادی از نرگس مخمور کن ای بلبل دشت
رفته در دیده مستانه گل خار خزان

خبری نشنوم از چهچهه بلبل مست
رفته در حنجره اش خنجر جبار خزان

رفته بر باد همه دار و نه دار گل ناز
در ِ میخانه گل بسته به پندار خزان

زار بلبل بشنو در غم معشوقه خویش
روی عریانی ِ هر بید و سپیدار خزان

سر هر بید و چنار و سر هر سنبل و سرو
زار مرغان سیه پوش عـزا دار خزان

شده آلوده خون بال و پر شاپرکان
بر سر ِ نیزه خشکیده نی زار خزان

دل هر عاشق گل خون بشد اُدلی ، ننویس
این همه شعر غم از فصل دل آزار خزان

میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

میراسماعیل جباری نژاد ( چه آمد بر سر رقاصه گل *


* چه آمد ؟ بر سر ِ رقاصه گل *
 ****
نگر در پهنه جولان بستان
شبیخون خزان بر جان بستان

همه گل های خو شبو حلق آویز
زطاق کهنه ایوان بستان

جنازه در جنازه گور در گور
نمای وسعت عریان بستان

بقای تلی از خاکستر گل
درون مجمر دالان بستان

همه گل های زرد و آبی و سرخ
شده خاشاکی از گلدان بستان

عـروس نسترن پژمرد افسوس
میان حجله ی ایوان بستان

نشسته در عزای سوسن ویاس
قناری های خوش الحان بستان

فتاده سرنگون در بستر جوی
شقایق دختر بی جان بستان

به روی نعش گل افتاده یاران
هزاران بلبل نالان بستان

کجا رفت آن گل رقاص رعنا
که رقصد لخت در میدان بستان

چه آمد ؟ بر سر ِ رقاصه گل
به آن دوشیزه جانان بستان

نه بینم بوس گرم شاپرک ها
به روی زنبق الوان بستان

نه پیچد در چمن بوی خوش یاس
و عطر دلکش ریحان بستان

دو چشمم چشمه خون گشت یاران
به احوال گل خـنـدان بستان

کمند گیسوان بید مجنون
کف سر چشمه ی گریان بستان

در و دروازه ی گلزار بستند
چو شد زاغ و زغن دربان بستان

قطار سرخ لاله واژگون شد
میان تپه ی عریان بستان

بهاری تازه آید ناز در ناز
به آب چشمه ی جوشان بستان

بساط گل به چیند دختر ابر
که بینی نقش گل باران بستان

دل عشاق گردد مست ادلی
به عطر بکر گل افشان بستان

میراسماعیل جباری نژاد
م- ادلی

Wednesday, December 15, 2010

* رباعی ها ( جرقه ای در نهایت شب )

رباعی ها
حماسه های ملی ومیهنی
* گزیده هائی از مجموعه شعر منتشر شده ام در تبریز 1361

* انـگشت قـلـم *

از دستم اگر قلم تو بستا نی خصم
گر پیکر من به خون تو بنشا نی خصم
انگشت قلم باشد و خون جوهر آن
بر خا ک نویسم که تو شیطا نی خصم

* فـریاد حماسه *

در گلشن حق صبا ی خون پیچیده
پژ واک ظفر به نا ی خون پیچیده
در دفتر شعر شا عران میهن
فـریاد حماسه های خون پیچیده

*** مشت خلق ***

با پرتو خون شا م زما ن می شکند
با سنگ شرف جا م زما ن می شکند
با مشت گره خورده ی این خلق عظیم
کام دل بد نا م زما ن می شکند

***اهریمن ***

در ساغر حق شراب خون می جوشد
اهریمن دون خون یلا ن می نوشد
صحرای وطن به روز نوروز نگر
که از لاله به تن لبا س نو می پوشد

*** بها ی خون***

شیپور زمان نوای خون می خواهد
تند یس وطن ردا ی خون می خواهد
دانی چه بُوّد در صدف آزادی
درُی بُوّد و بها ی خون می خواهد

*** سرود قیام ***

از خا ور خون مهر ظفر می آ ید
ای شب تو برو دم سحر می آید
آ ری بشنو سرود خونین قیام
از کوچه به کوچه در به در می آ ید

*** سوگند ***

غرنده چو رعد آسما نم دشمن
ایرا نیم و شیر ژیا نم دشمن
سوگند خورم به حرمت آزادی
یک روز ترا به خون نشا نم دشمن

*** فغا ن خون ***

در گنبد حق اذا ن خون پیچیده
گل عطر ظفر به خوان خون پیچیده
با ظلم تو ای ظا لم خونخوار زمان
در جبهه حق فغان خون پیچیده

*** صد سینه سخن ***

با مشعل دل ره ِ ترا می پویم
تند یس ستم به آ ب خون می شُو یم
می میرم و غم نیست مرا از مردن
صد سینه سخن به نا ی خون می گویم

* آوازه عـشق *

نیلوفـر خون به با ل پر پیچیده
آ وازه عـشق در به در پیچیده
با غرش سرخ سربـد اران ، اینک
در عـرصه حق با نگ ظفـر پیـچـیـده

* مشعـل عـشق *

با وا ژه خون ترا صد ا خواهم زد
تک جرعـه ا ی از جا م وفا خواهم زد
با مشعل عشق و عاشقی خواهم سوخت
آ تـش به دل خصم خـدا خواهم زد

* خشم اقـیانوس *

در عـرصه عشق عاشقا ن پر جوشند
در راه وطن ز جا ن و دل می کوشند
فـریا د بلـنـد خشم اقیانوسند
از اطلـس خون به تن کفـن می پو شنـد

* خورشید ظـفـر *

دریاچه خون روی زمین خواهد شد
فریاد سر ِ عـرش برین خواهد شد
در نور فـلق حجا ب شب خواهد سوخت
خورشید ظفـر عین و یقـین خواهد شد

* هما ی خون *

از نا ی وطن صدا ی خون می آیـــد
آ واز ظفـر ز نا ی خون می آیــد
ای خا ک وطن مژده آ زادی تو
با با ل و پر هما ی خون می آ یـــد

* سرود آ زادی *

بر قـبـلـه عشق نمـا ز خون می خوانم
آ واز ظفـر به سا ز خون می خوانم
اینک بشنو سرود آ زادی را
با نغمه دلـنـواز خون می خوا نم

* نیلوفر عشق *

پیچیـده به دل پیچک نیلوفر عشق
گلباده خون چکانده در سا غـر عشق
در راه وطن حماسه مر گش را
با جو هــر خون نوشته در دفـتر عشق

* پیا م *

با اوج ستم قـیا م خون خوا هـد شد
صهبا ی ظفر به جا م خون خواهد شد
آ زادی این میهن یل پرور ما
بر گوش جهان پیام خون خوا هــد شد

* سرود سرخ قیا م *

خا تون بها ر از سفـر می آ یـــد
خورشید ظفـر چه پر ثـمر می آ یــــد
اینک بشنو سرود خونین قـیـا م
از کوچه به کوچه در به در می آ یـــد

* طا رق خون *

در برکه عشق غـوطه ور قا یق خون
ا سطوره فتـح بشنو از نا طق خون
در ظلمت شب قـیـا م نـوری گردد
با حکم شما شهـنـشه طا رق خون

میراسماعیل جباری نژاد
م ادلی