خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Wednesday, March 13, 2013

جباری نژاد میراسماعیل * مشعل شقایق ها


* غزل بهارانه *

* مشعل شقایق ها *

تا به رسد قاصد فصل بهار
مژده دهد از گل و از سبزه زار

نبض شکوفه بزند دم به دم
در رگ هر بوته و هر شاخسار

حمله کند لشکر زنبورها
بر صف گل های خوش جوکنار

تا به مکد از لب شیرین و نرم
شیره ی گلهای قشنگ بهار

بلبل عا شق بنشیند به گل
گوش دهد سمفونی آبشار

عطر گل نسترن و یاسمن
مست کند بلبل دل بیقرار

بوسه به چیند لب پروانه باز
رقص کنان از رخ هر گلبهار

خیل شقایق همه مشعل بدست
شعله کنان دامن هر کوهسار

می شکند خلوت تالار دشت
نغمه دلچسب هزاران هزار

«ادلی» عاشق قلمت شد روان
تا بنویسی غزلی ماندگار

هَزار = به معنی بلبل

* میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

Tuesday, March 5, 2013

miresmaeil jabarinejad در گنگره گل ها


* در گنگره گل ها *

عید آمد و پایان شد سرمای زمستا ن ها
آغوش چمن پر شد با غنچه خندان ها

چا ووشی تندر ها در پهنه دشتستان
پیچیده به کوهستان پژواک فراخوان ها

خیاط سحاب آمد در مخمل شبدر دوخت
با سوزن باران ها گلدوزی بستا ن ها

افکنده هیاهوئی در صحن فضای شهر
مرغان چنارا ن سر سبز خیا با ن ها

پیچیده به هر سوئی در کوچه وبرزن ها
خوش ، قهقه نا ودا ن ها با شر شر بارا ن ها

در صحن گل و ریحان بلبل به نوا آ مد
در پهن چمن پیچید آواز خوش الحا ن ها

شور دگری دارد با تاب وتبی از عشق
در صحن چمن زاران آوای غـزل خوان ها

در اوج هیاهو بین عشق به حراج است
در چلچله بازار این سرو خراما ن ها

در گنگره گل ها سوسن به کلام آ مد
ده رشته هنر دارند این گونه سخندان ها

تالا ر چمن بنگر نقا شی زنبق ها
چشم تر نرگس ها در حیرت وحیرا ن ها

هر شبنم نرگس را محصول محبت بین
چون بوسه پروانه بر سیب زنخدا ن ها

پیراهن میخک ها از ترمه و مخمل ها
چون چادر گل نقش دوشیزه خاقا ن ها

سیمای قرنفل بین در نقش ونگاری خوش
گوئی که بزک کرده خا تون سلیما ن ها

در طاقچه صخره صف بسته عروس گل
هم چون صف گلدا ن ها در منظر ایوا ن ها

در پهن چرا گا هان پیچیده به اوج کوه
آواز دلآ ویزی با هی هی چوپا ن ها

بازیگر بز بره در شیطنت و بازی
با صوت نی چو پا ن درشیب گل افشا ن ها

هر دره پر از گله هر گله پر از بره
پیش وپس هر گله سگهاست نگهبا ن ها

بر صورت رعنا ی خوش نقش ونگار گل
صورتگر چین ما نده انگشت به دندا ن ها

تا روی زلیخا ئی گل دیدم و سنبل ها
دل یوسف مصری شد در چاه زنخدا ن ها

در تخت بلور آب افتاده به چنگ باد
زلف تر سنبل ها ناموس نیستا ن ها

با حمله هر موجی بر خیمه نیلوفر
بر سا حل احسا سم افتاد چه توفا ن ها

داما د  نگاهم شد همبستر نیلوفر
دل کار دگر دارد با این همه عریا ن ها

پیچیده چه خوش اینک در باد سحر خیزان
عطر خوش ودلچسب سکرآور ریحان ها

در بستر شبدر ها هم خوابی هد هد ها
بیداری ماه است و آن نور درخشا ن ها

در جشن گل وباران افتاده به دست باد
گیسوی بلند بید این زلف پریشا ن ها

آغوش چمن پر شد با جوجه بلدر چین
در سبز ترین شیب پر منظر داما ن ها

بس ، لاله عبا سی با شبنم الماسی
در سایه ی هر بیدی پیداست فراوان ها

آواز قناری ها با چنگ نسیم صبح
سا ق تر نسرین ها رقاصه میدا ن ها

نیلوفر صحرائی پیچیده چه خوش اینک
بر پیکره ی بید مجنو ن بیا با ن ها

در تخت چمن رسته صد تاج ملوک ناز
تاج سرشان خوش ، چون دیهیم سلیما ن ها

این تاج ملوک گل جا نا ن قناری ها
فرمانده صحرا ها خا تون گلستا ن ها

پرواز قطار قو در اوج بلند کوه
در هلهله و شادی آن رهسپا را ن ها

کوچ صف درنا ها این فوج مها جر ها
با خانه به دوشی ها در وصلت و هجرا ن ها

غوغا ی پرستو ها بر روی صنوبر ها
منقا ر به منقا ر ند این زوج هزارا ن ها

من عا شق سوسن ها مجنون قرنفل ها
با عشق گل افتادم در روضه رضوا ن ها

از جا م شقا یق ها گلبا ده زدم نوشین
سر مست بهارا نم در بعد خیا با ن ها

آیات چمن خوانم در مکتب فروردین
بر سبزه و گل بستم زنجیره ایما ن ها

این قاصدک خوش پر خضر من گمراه است
تا آب بقا نوشم از چشمه حیوا ن ها

با جا م شقا یق ها دردی کش بستا نم
پروانه صفت هستم قربانی جا نا ن ها

ادلی »گل گلزارم مشعل کش کوهستان
خونین رخ صحرا یم با دیده گریا ن ها

* میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی

Tuesday, February 12, 2013

miresmaeil جباری نژاد - چند رباعی ملی و میهنی *****


*خون نامه یکه سواران *

تاریخ پر از طلایه داران تو باد
« بابک » یلی از سرخ نگاران تو باد
هر برگ ، از این دفتر آلوده به خون
خون نامه ای از یکه سواران تو باد














Sunday, February 3, 2013

میراسماعیل جباری نژاد دو رباعی شطرنج عشق


* شطرنج عـشق *

در قاب دلم عـکس تو انداخته ام
با عکس تو صد گونه غـزل ساخته ام
شطرنج دو رنگ عـشق تو «ماتم» کرد
« شاه » دل خود به ماه «رخ » باخته ام

* قـمار عـشق *

من اسب غـزل به شوق تو می تازم
با هر غزلی داغ دلی می سازم
« شاه » دل خود «مات » رخت می سازم

هستی ، همه در قمار تو می بازم

میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی



Saturday, November 17, 2012

جباری نژاد میراسماعیل ( در سوگ دوشیزه دردانه باغ ) ***


* در سوگ دوشیزه دُردانه باغ *

آمدم باده بنوشم سر ِ میخانه باغ
ناگهان چشم من افتاد به ویرانه باغ

کو گلی ؟ نسترنی، یاسمنی در چمنی
تا ببینی سر ِ گل گردش پروانه باغ

پای هر نارونی ، یاسمنی پر پر شد
آه از این کشته دوشیزه دُردانه باغ

عشقبازی ِ گل و بلبل شیدا همه سوخت
مرده چشمک زن ِ  زن ، نرگس مستانه باغ

شده مخروبه زرد آن همه آبادی سبز
جغد در جغد شده وسعت ویرانه باغ

جغد ها کوخ نشین سر هر کوی و دمن
رفته از کاخ چمن دولت شاهانه باغ

هرج و مرجی شده در گنگره ی زاغ و زغن
غار غاریست در این مجلس بیگانه باغ

چشم ها چشمه خون است به یاس گل یاس
شده مجنون ، لب جو ، بلبل حنانه باغ

شده فانوس به فانوس شقایق خاموش
مانده در ظلمت خود صحن چراغانه باغ

لشکر باد زده حمله به دارائی سبز
کرده خاشاک زمین دولت گلخانه باغ

طعمه ی گرگ خزان شد تن بابونه ناز
وای از این مرگ جگر گوشه یکدانه باغ

نعش بابونه ناز است در آئینه جو
تهی از رایحه شد دختر ریحانه باغ

پای بید سر جو ، مرگ دوصد لیلی گل
برده تا اوج جنون بلبل فرزانه باغ

مژده ای مرغ چمن که از گذر گردش چرخ
نوبهار دگری سر کَشد از خانه باغ

آیه های تر ِ باران ، رسد از ابر کریم
تا دهد جلوه به این بی سر و سامانه باغ

ده زبان ، سوسن گل باز بروید لب جو
تا بگوید سر آب آن همه افسانه باغ

خیز نیلوفر گل از در و دیوار بهار
می شود جلوه گر و زینت کاشانه باغ

جان لبلاب چمن ، گرم بچسبد تن سرو
تا چشد شهد هوس دختر دردانه باغ

دیده ها خیره کند دامن گلدوز دمن
چشمه جاری شود از قعر نهانخانه باغ

نغمه در نغمه شود سمفونی دلکش باد
تا به رقص آورد آلاله ی جانانه باغ

نفس ِ باد به پیچد به تمامیت سبز
سینه ها پر شود از عطر گلستانه باغ

دل «اُدلی » بشود شور طرب خانه عشق
تا سراید غزلی سبز به شکرانه باغ

میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
حنانه = بسیار ناله کننده ، نالان
لبلاب = نیلوفر صحرائی
رایحه = بوی خوش = عطر
ریحانه = هر گلی که خوشبو باشد = دسته ریحان
یاس = غم = اندوه
یاس = گل یاس
سوسن = گل ده زبان در ادبیات ما به خاطر شکل گلبرگ ها که مانند زبان است
*****